وبلاگ دانش اموزی سین تیا کشیشیان

دانش اموز کلاس ششم دبستان دخترانه ی تونیان

وبلاگ دانش اموزی سین تیا کشیشیان

دانش اموز کلاس ششم دبستان دخترانه ی تونیان

درباره بلاگ
وبلاگ دانش اموزی سین تیا کشیشیان

در این وبلاگ سعی خواهم کرد پروژه های درسی خود را با همکلاسی هایم و دیگر دانش اموزان به اشتراک بگذارم

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۶ مطلب با موضوع «حیوانات» ثبت شده است

۲۱ دی ۹۳ ، ۰۹:۲۵

ماهی

ماهی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
ماهی
محدوده زمانی: کامبرین میانی تا امروز
ماهی اسکار
شیرماهی قرمز از روبرو
طبقه‌بندی علمی
فرمانرو: جانوران
شاخه: طنابداران
(طبقه‌بندی‌نشده): جمجمه‌داران
گروه‌های عضو

ماهی یک مهره‌دار خونسرد و آبشش‌دار است که در آب زندگی می‌کند. ماهی‌های امروزی (با بیش از ۲۷۳۱۵ گونه) یک گروه پراتبار (پارافیلتیک)[۱]هستند و به سه گروه ماهیان استخوانی (با ۲۲۰۰۰ گونه)، ماهیان غضروفی (با بیش از ۸۰۰ گونه) و گروه‌های مختلف ماهی‌های بدون آرواره (۷۵ گونه) از جمله ماهی‌های مکنده و دهان‌گِرد تقسیم می‌شوند. ماهیها در اندازه‌های مختلف به چشم می‌خورند و طول آنها از ۴۵ فوت مثل کوسه نهنگی تا ۸ میلی‌متر مثل گوبی کوتوله متغیر می‌باشد. جانوران آبزی دیگر همانند عروس دریایی و ماهی مرکب ماهیهای حقیقی نیستند.

برای نمونه برخی از ماهیان چون صخره‌های ناهنجار و برخی مانند کرمهای لولنده هستند. بعضی تخت و مسطح چون کلوچه آردی و پاره‌ای مانند توپ هستند. ماهیان همه گونه رنگی دارند. یعنی همه رنگ‌های رنگین کمان. بسیاری از ماهیان رنگهای روشن همچون رنگهای درخشان و روشن پرندگان. سرخ تند زرد آبی و ارغوانی و صدها نمونه و گونه رنگ زیبا و دلربا و طرح‌های راه راه و خطوط شبیه توری یا نقطه چین دارند.

کوچک‌ترین ماهی پیگمی گابی فیلیپینی است که کمتر از ۱۳ میلیمتر در کمال رشد طول دارد. بزرگ‌ترین ماهی شارک وال می‌باشد که در رشد کامل ۱۸ متر طول و ۱۴ تن وزن دارد. این ماهی جانوران کوچک دریایی و گیاهان را می‌خورد و به طور کلی بی آزارتر از ماهیان دیگر نسبت به انسان است. خطرناکترین ماهی تنها چند کیلوگرم وزن دارد. سنگ ماهی که برآمدگی زهرداری دارد که می‌تواند با زهرش آدمی را در چند دقیقه بکشد. ماهی‌ها تقریباًٌ در همه آبها زندگی می‌کنند: در آبهای در نقطه یخ زدن قطب شمال و در رودها و جویبارهای بخارآلود جنگلهای استوایی و در جویبارهای خروشان کوهستانها و در آبهای رودهای آرام زیرزمینی. برخی از ماهیان سفرها و مهاجرتهایی سرتاسری اقیانوسی می‌کنند. ماهیان دیگر بیشتر زندگی خود را درون شنها و کف اقیانوسها می‌گذرانند. بیشتر ماهیان هرگز اب را ترک نمی‌گویند. اما برخی از ماهیان ممکن است ماهها در بستر خشک رودخانه زنده بمانند.

یک نوع ماهی به نام آناباس در سواحل فیلیپین، مالزی و مشرق هند وجود دارد که پس از این که بر اثر طغیان آب از آب دریا بدور و در برکه‌ای خشک شد از میان گل و لای خزان خزان همچون خزندگان راه می‌روند تا خود را به دریا برساند. ماهیان برای آدمی اهیمت بسیار دارند، خوراک میلیون‌ها نفر از مردم از ماهی فراهم می‌شود عده‌ای برای تفریح به شکار ماهی می‌روند و بسیاری آنها را همچون جانوران دست آموز در آکواریوم و غیره نگه می‌دارند. ماهیان در تعادل طبیعت نقش مهمی دارند. ماهیان گیاهان و جانوران آبزی را می‌خورند و باز خوراک گیاهان و جانوران می‌گردند و ماهیان تعادل مجموع کلی گیاهان و جانوران کرده زمین برقرار می‌سازند.

همه ماهیان مهره دار و دارای آلت تنفسی مخصوصی برای دم و بازدم در آب و خونسرد هستند. ماهیان نمی‌توانند حرارت بدن خود را با حرارت محیط اطراف خود میزان کنند. بعلاوه تقریباًٌ همه ماهیان باله‌ها و پره‌هایی دارند که در شنا کردن به کار می‌روند. جانوران آبی دیگر مانند دلفین‌ها و وال‌هاشبیه ماهی به نظر می‌رسند گرچه مهره دار و باله دار می‌باشند ولی بر خلاف ماهیان بچه زا هستند و بچه‌های خود را شیر می‌دهند به علاوه بر خلاف ماهیان با شش دم و بازدم می‌کنند همچنین خونگرمند.

سین تیا کشیشیان
۰۷ دی ۹۳ ، ۰۹:۲۴

سگ سیرین

سیبرین هاسکی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

[[پرونده:]


سیبرین هاسکی
سگ
سیبرین هاسکی سیاه و سفید


تاریخچه[ویرایش]

مشخصات[ویرایش]

مشخصات ظاهری[ویرایش]

هاسکی سگی قدرتمند و کاری می‌باشد. در همه رنگها از سیاه یکدست تا سفید یافت می‌شود. معمولاً بصورت دو رنگ سیاه وسفید، طوسی و سفید، قرمز و سفید و نارنجی و سفید یافت می‌شود. رنگ نارنجی و سفید هستند و البته گاهی مالاموت ها آلاسکایی ها با این نژاد ترکیب میشوند و یا که مالامونت ها به رنگ های نارنجی معروفیت بیشتری داردن نمونه چشم آبی آن از اصالت بیشتری و استاندارد بیشتری و قیمت بیشتری برخوردار است البته آبی روشن و تیره هم دارد که یک بحث حرفه ای است. و آلاسکایین هاسکی نیز همان سیبریایی هست که به آلاسکا انتقال داده شده و در آنجا پرورش داده شده و با اختلاف کمی از نمونه اصلی میباشد که اختلافات این دو در اندازه, خطوطت صورت و خصوصیات رفتاری میباشد. که آلاسکایی ها فاقد خطوط اند و بیشتر سگ گله و سورتمه کش هستند و بیشتر به رنگ خاکستری و سفید یافت میشوند و رنگ چشم بیشتر آنها رنگ های تیره می باشد. در اکثر سگها صورت و زیر بدن سفید می‌باشد. گوشها حالت برافراشته و نوک تیز دارند و همانند سایر نژادهای سگ در سیبری دارای چشمان آبی رنگ می‌باشند. چشمها گاهی اوقات نیز دو رنگ است (آبی - قهوه‌ای). در بین پنجه‌ها دارای مو می‌باشد که این امر راه رفتن حیوان را بر روی برف و یخ آسان می‌سازد. لایه زیرین موها زبر و ضخیم و لایه بیرونی صاف و نرم می‌باشد. هاسکی قادر است تا در دمای ۶۰- درجه به راحتی زندگی کند.

خلق و خو[ویرایش]

سگی آرام و بازیگوش می‌باشد. مشتاق و گاهی اوقات لجباز. به اعضای خانواده‌ای که در آن بزرگ می‌شود بسیار علاقه‌مند است. باهوش، اجتماعی و با محبت می‌باشد. اگرچه انرژی زیادی خصوصاً در تولگی دارد اما سگ سر براه و مطیعی می‌باشد. رابطه خوبی با کودکان دارد. بسیار کم واق واق می‌کند بنابراین دیدبان خوبی نمی‌باشد. استعداد خوبی در آموختن دارد اما این کار را باید با صبر و حوصله انجام داد چراکه هاسکی می‌تواند گاهی اوقات لجباز شود. اگر بیکار بماند خیلی زود حوصله اش سر می‌رود. از تنهایی بیزار است بنابراین اگر ساعات زیادی را بیرون از خانه سپری می‌کنید حتماً یک جفت و هم بازی برای سگ خود پیدا کنید. به غذای کمتری نسبت به آنچه به نظرمی رسد نیاز دارد. اگر از سنین پایین اجتماعی شود با سایر حیوانات مشکلی ندارد سگی واقعاً بازیگوش که با زور میتوان ان را اموزش داد.

وزن، ارتفاع[ویرایش]

وزن در نرها: (۲۰-۲۷) کیلوگرم، در ماده‌ها: (۱۶-۲۲) کیلوگرم ارتفاع در نرها: (۵۳-۶۰) سانتی‌متر، در ماده‌ها: (۵۱-۵۶) سانتی‌متر

طول عمر[ویرایش]

حدود ۱۲- ۱۵ سال

مشکلات سلامتی[ویرایش]

اصولاً سگ سلامتی است. مشکلات کپل، بیماری‌های چشمی همانند آب مروارید و ورم پوستی ناشی از کمبود روی قابل ذکر می‌باشد.

شرایط نگهداری[ویرایش]

شب ها باید با پوشک مای داگ بخوابد

فعالیت بدنی[ویرایش]

به فعالیت بدنی زیادی نیاز دارد اما نباید او را در هوای گرم به انجام ورزشهای سخت وادار نمود. یک حیاط بزرگ با نرده یا دیوارهای بلند پیشنهاد می‌شود. توجه کنید تا نرده‌ها از زیر نیز بلند و محکم باشند چراکه هاسکی علاقه زیادی به کندن زمین دارد.

آراستن[ویرایش]

به جز در فصول ریزش مو به آراستن زیادی نیاز ندارد (دوبار در سال ریزش مو دارد). برس کشیدن با شانه آهنی پیشنهاد می‌شود. ‎

سین تیا کشیشیان
۰۷ دی ۹۳ ، ۰۹:۱۸

خرگوش

خرگوش

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

خَرگوش پستانداری است علفخوار، از تیره خرگوشان (Leporidae) و دارای اندامی شبیه به گربه و گوش‌های دراز و لب‌های شکافدار. دست‌های خرگوش از پاهایش کوتاهتر است. و بسیار تند حرکت می‌کند، و دارای انواع مختلف است. در حدود ۶ تا ۸ بچه به دنیا می‌آورد.

در هنگام زمستان به دلیل داشتن پوست سفید پیدا کردن او در برف دشوار است. تغییر رنگ پوست این حیوان ما را به شگفت می‌آورد یعنی در زمستان سفید شدن پوست این جانور و در تابستان خاکستری یا قهوه‌ای شدن آن. می‌توان این خرگوش را مانند آفتاب‌پرست دانست که او نیز تغییر رنگ می‌دهد. خرگوش قطبی سوراخ‌هایی به عمق ۲ متر در برف حفر می‌کند که این مکان جای مناسبی برای مخفی کردن کودکان به هنگام خطر است.

خاستگاه اصلی این جانور اسپانیا و آفریقای شمالی است[نیازمند منبع] اما به بعضی از کشورهای دیگر هم مهاجرت کرده‌است. این خرگوش گیاهان بومی را می‌خورد و باعث می‌شود که سایر جانوران گرسنه بمانند. این جانور همچنین محصولات کشاورزی را منهدم می‌کند و برای خود سوراخ‌های زیرزمینی حفر می‌کند.

یکی از گونه‌های خرگوش، خرگوش آنقوره است. با توجه به میانگین ۵ تا ۶ بچه در هر زایمان، می‌توانند ۵۰ الی ۶۰ بچه در سال تولید کنند. این نوع خرگوش می‌تواند از سه ماهگی باردار شود.

خرگوش‌ها بیش از ۴۴ گونه‌اند (اهلی و صحرایی). رنگ آن‌ها خاکستری و قهوه‌ای است. خرگوش‌های دست آموز رنگ‌های گوناگونی دارند. طول آن‌ها تا ۶۰ سانتیمتر و وزن آنها تا ۵ کیلوگرم هم می‌رسد. طول عمر آنها تا ۶ سال و دشمنان آنها روباه، مار، عقاب، و انسان هستند. آن‌ها از نوع پستان‌داران هستند. سرعت خرگوش به ۴۰ کیلومتر در ساعت هم می‌رسد. خرگوش ماده قادر است که ۵ تا ۸ بچه به دنیا بیاورد.


سین تیا کشیشیان
۲۹ آذر ۹۳ ، ۲۱:۰۶

دلفین ها

دلفین

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
دلفین
محدوده زمانی: میوسن تا دوران اخیر
۱۰ تا ۰ میلیون سال پیش
دلفین سربی
طبقه‌بندی علمی
فرمانرو: جانوران
شاخه: طنابداران
رده: پستانداران
راسته: آب‌بازسانان
زیرراسته: آب‌بازسانان دندان‌دار
تیره: دلفینیان[پانویس ۱]
گری، ۱۸۲۱
سرده‌ها
  • متن را ببینید.

دُلفین‌ها پستاندارانی دریازی از راسته آب‌بازسانان هستند که رابطه نزدیکی با نهنگ‌ها و گرازماهی‌ها دارند. اجداد این جانوران جفت‌سمانی بودند که نزدیک به ۵۰ میلیون سال پیش برای پیدا کردن غذا از خشکی به دریا وارد شدند. به صورت تقریبی ۴۰ گونه دلفین وجود دارد که در ۱۷ سرده گوناگون رده‌بندی شده‌اند.

بدن دلفین‌ها در طی میلیون‌ها سال به تدریج برای زندگی در آب تطابق یافته است. دلفین‌ها و دیگر آب‌بازسانان برای حرکت در آب باله دارند و دمشان همچون ایجادکننده پیش‌رانش کار می‌کند. بدنشان نیز به گونه‌ای است که برای شنای هر چه سریع‌تر در آب و ماندگاری برای مدت زمان بیشتر در آن با یک بار نفس‌گیری مناسب است. نیاز به پدید آوردن سامانه‌های عصبی پیشرفته برای پژواک‌یابی در آب باعث شده است که دلفین‌ها مغزهای بزرگ و به نسبت پیچیده‌تری به دست آورند. چنین چیزی توانایی‌های ادراکی بالایی به آن‌ها بخشیده که باعث شده است در میان بعضی از آن‌ها، گونه‌ایفرهنگ نمودار باشد.

آن‌ها همانند بسیاری دیگر پستانداران فرزندانشان را زنده به دنیا می‌آورند و به آن‌ها شیر می‌دهند. زیستن گروهی در بسیاری از انواع دلفین‌ها به آن‌ها کمک می‌کند تا خطرات زندگی در طبیعت را برای خود و فرزندانشان کمینه سازند. آن‌ها از توانایی‌هایی چون تولید سونار و شنوایی بسیار قوی برای یافتن طعمه‌هایشان بهره می‌گیرند. غذای این جانوران را ماهی و سرپایان تشکیل می‌دهند. نهنگ قاتل اما تنها دلفینی است که پستانداران دریایی بزرگ را نیز شکار می‌کند.

اعضای دو گروه عمده دلفین‌های اقیانوسی و دلفین‌های رودخانه‌ای در همه آب‌های آزاد جهان و همچنین در بعضی رودخانه‌های در امتداد آب شیرین یافت می‌شوند. به دلیل توانایی‌های هوشی بالا، ظاهر دوستانه، و جنب و جوش همیشگی‌شان، دلفین‌ها از گذشته در طول تاریخ توجه انسان‌ها را به خود جلب کرده‌اند. آن‌ها نه تنها در فرهنگ و هنر آدمیان حضور پیدا کرده‌اند، که انسان‌ها از دلفین‌ها برای کاربردهای گوناگونی چون یافتن ماهی، مین‌یابی، و حتا خوردن گوشتشان بهره گرفته‌اند

سین تیا کشیشیان
۲۴ آذر ۹۳ ، ۰۹:۲۲

ببر

ویژگی‌ها و فرگشت[ویرایش]

کهن ترین بقایای گربه سانی مانند ببر Panthera palaeosinensis (عبارت Panthera به معنی پلنگ مانند) نام دارد که در چین و جاوه پیدا شده است. این گونه نزدیک به ۲ میلیون سال پیش در آغازپلیستوسن زندگی می کرده و اندامی کوچکتر از ببر امروزی داشته است. نخستین سنگواره‌های ببر واقعی به جاوه نسبت داده می‌شود و مربوط به ۱٫۶ تا ۱٫۸ میلیون سال پیش است. در سوماترا و چین هم سنگواره‌های متفاوتی از ببر مربوط به آغاز و میانهٔ پلیستوسن یافت شده است. زیرگونه‌ای که ببر ترینیل نام دارد نزدیک به ۱٫۲ میلیون سال پیش در سنگواره‌ای در ترینیل جاوه یافت شده است.[۷]

ببرها نخستین بار در اواخر پلیستوسن به هند و شمال آسیا رفتند سپس به ژاپن و ساخالین رسیدند. سنگواره‌های یافت شده در ژاپن نشان می‌دهد که ببرهای محلی مانند زیرگونه‌های بازماندهٔ جزیره کوچکتر از گونه‌های جزیرهٔ اصلی اند این ممکن است به دلیل این پدیده باشد که بزرگی اندام به فضای محیط و احتمالاً میزان دسترسی به شکار بستگی دارد. تا آغاز هولوسین، ببرها در بورنئوهمین طور در جزیرهٔ پالاوان در فیلیپین زندگی می‌کردند.[۸]

ویژگی‌ها[ویرایش]

استخوان بندی
جمجمه، کشیده شده توسط N. N. Kondakov.

ببرها اندامی عضلانی دارند بویژه اندام‌های جلو، سر آن‌ها هم بزرگ است. موهای بدن ببر چیزی میان سایه‌های نارنجی یا قهوه‌ای و رنگ سفید، بویژه در نواحی پیشین اندام ببر است همچنین خط‌های سیاه هم به وضوح بر روی بدن دیده می‌شود. صورت ببر موهای بلندی دارد این موها بویژه در نرها بلندتر است. مردمکِ دایره‌ای دارند و رنگ عنبیه آن‌ها زرد است. گوش‌های کوچک گِرد آن‌ها از پشت علامت‌های سیاه دارد که یک نقطهٔ سفید را دربر می‌گیرد. این نقطه، نقطهٔ چشم-مانند نام دارد[۱] که نقش مهمی در ارتباطات جانور بازی می‌کند.[۹]

الگوی خط‌های بدن ببر برای هر یک از آن‌ها مانند اثر انگشت، یکتا است، پژوهشگران از این ویژگی برای شناسایی آن‌ها در محیط آزاد یا باغ وحش استفاده می‌کنند. کاربرد این خط‌ها احتمالاً برای پنهان شدن است آن‌ها به کمک این خط‌ها می‌توانند در میان سایه‌ها یا چمن‌ها برای شکار پنهان شوند. این خط‌ها بر روی پوست ببر هم وجود دارد به عبارت دیگر اگر موهای بدن ببر تراشیده شود باز این الگو بر روی پوست دیده می‌شود.

ببرها در میان تمام گربه سانان از گوناگونی ابعاد بیشتری برخوردارند[۱۰] که ببرهای مازندران، بنگال و سیبری بزرگترین زیرگونه‌های ببر به شمار می‌روند. یک ببر نر بزرگسال متوسط که مربوط به شمال هند یا سیبری باشد نزدیک به ۱۰۰ تا۱۲۰ کیلوگرم سنگین تر از یک شیر بزرگسال نر است.[۱۰] طول ببرهای ماده از ۲۰۰ تا ۲۲۷ سانتی‌متر و وزن آن‌ها از ۶۵ تا ۱۸۰ کیلوگرم تغییر می‌کند همچنین بزرگترین طول جمجمهٔ آن‌ها از ۲۶۸ تا ۳۱۸ میلیمتر است. طول بدن نرها از ۲۵۰ تا ۳۹۰ سانتیمتر، وزن آن‌ها از ۹۰ تا ۳۶۵ کیلوگرم و بزرگترین طول جمجمهٔ آن‌ها از ۳۱۶ تا ۳۸۳ میلیمتر است.[۱۱] به نظر می‌رسد که بزرگی اندام جمعیت‌های مختلف ببرها به اقلیم منطقهٔ زندگی شان مربوط است (قانون برگمان) و می‌توان آن را با تنظیم دمایی توضیح داد.[۱] یک ببر نر بزرگ سیبری می‌تواند به طول ۳٫۵ متر با در نظر گرفتن خمیدگی‌ها و ۳٫۳ متر بدون خمیدگی‌ها و به وزن ۳۶۳ کیلوگرم برسد. این اندازه‌ها بسیار بزرگتر از ابعادی است که کوچکترین زیرگونهٔ ببر می‌تواند به آن برسد برای نمونه ببر سوماترایی می‌تواند به وزن ۷۵ تا ۱۴۰ کیلوگرم برسد. از کل طول بدن ببر، دم آن ۰٫۶ تا ۱٫۱ متر آن را از آن خود کرده است.[۱۲][۱۳] بلندی شانه‌های ببر از ۰٫۷ تا ۱٫۲۲ متر از زمین می‌رسد.[۲] بهترین رکورد وزن ببر در رکوردهای جهانی گینس، ۳۸۹ کیلوگرم است و از آن ببر بنگالی است که در ۱۹۶۷ شکار شد احتمالاً وزن زیاد آن به دلیل گاومیشی بوده که شب پیش خورده بوده است.[۱۴][۱۵]

در همهٔ گونه‌ها، ببر ماده از ببر نر اندام کوچکتری دارد البته بحث اختلاف وزن نر و ماده بیشتر برای ببرهای بزرگ صورت می‌گیرد که این اختلاف تا ۱٫۷ برابر می‌تواند برسد.[۱۶] همچنین پنجهٔ جلویی ببر نر از ماده بزرگتر است. زیست شناسان از این تفاوت بزرگی پنجه در شناسایی رد و تشخیص جنسیت صاحب رد پا، بهره می‌برند. بازشدگی‌های استخوان بینی در شیرها بزرگتر از ببر است اما به دلیل گوناگونی‌های فراوانی که در جمجمهٔ این دو جانور دیده می‌شود، تنها با دیدن ساختار فک پایینی می‌توان، اطمینان حاصل کرد.[۱۷] جمجمهٔ ببر بسیار مانند شیر است.[۱۸]

زیرگونه‌ها[ویرایش]

۹ زیرگونه از ببر وجود دارد که سه تای آن‌ها نابود شده‌است. که گذشتهٔ آن‌ها به بنگلادش، سیبری، ایران، افغانستان، هند چین و آسیای جنوب شرقی باز می‌گردد همچنین ببرهای مربوط به سه جزیرهٔ اندونزی به شدت در خطرند. سه زیرگونهٔ باقی‌مانده به ترتیب جمعیت در فضای آزاد عبارتند از:

  • ببر بنگال که به آن ببر هندی هم می‌گویند که در هند، نپال، بوتان و بنگلادش زندگی می‌کند و فراوان ترین زیرگونه با جمعیتی کمتر از ۲۵۰۰ بزرگسال است. در سال ۲۰۱۱ جمعیت برآورد شده برای ببرها، ۱۵۲۰ تا ۱۹۰۹ در هند، ۴۴۰ در بنگلادش، ۱۵۵ در نپال و ۷۵ در بوتان است.[۱۹] این ببر در چمنزارهای آبرفتی، جنگل‌های گرمسیری، جنگل درختان کوتاه، جنگل‌های برگریز خشک و مرطوب و مناطق رویش کرنا زندگی می‌کند. طول سراسری ببر بنگال نر با در نظر گرفتن دم آن، ۲۷۰ تا ۳۱۰ سانتیمتر است درحالی که جنس مادهٔ آن‌ها از ۲۴۰ تا ۲۶۵ سانتیمتر طول دارند. همچنین وزن جنس نر از ۱۸۰ تا ۲۶۰ کیلوگرم و وزن جنس ماده از ۱۰۰ تا ۱۸۵ کیلوگرم تغییر می‌کند.[۱][۲۰] در شمال هند و نپال، ببرها معمولاً بزرگترند برای مثال وزن جنس نر، میانگین ۲۳۵ کیلوگرم و ماده ۱۴۱ کیلوگرم است.[۲۱] در ۱۹۷۲ پروژه‌ای در جهت نگهداری از ببرها و نگهداشتن منطقه‌هایی با اهمیت زیستی به عنوان میراث ملی آغاز شد[۲۲] اما تقاضای بالا برای قاچاق استخوان‌ها و برخی اندام‌های ببر وحشی برای استفاده در طب سنتی چینی دلیلی شد برای بیشتر شدن فشار شکار غیرقانونی ببر در شبه قارهٔ هند.[۲۳] انجمن حفاظت از حیوانات وحشی هند اعلام کرده است که ۸۹۳ مورد شکار غیرقانونی ببر در بازهٔ سال‌های ۱۹۹۴ تا ۲۰۰۹ در هند انجام شده است که تنها گوشه‌ای از شکار غیرقانونی واقعی و تجارت غیرقانونی است که در هند صورت می‌گیرد.[۲۴]
  • ببر هندوچین که به آن ببر کربت (Corbett) هم می‌گویند در کامبوج، چین، لائوس، میانمار، تایلند و ویتنام پیدا می‌شود. این گونهٔ ببر نسبت به ببر بنگال کوچکتر و تیره تر است. وزن نرهای آن‌ها میان ۱۵۰ تا ۱۹۵ کیلوگرم و ماده‌ها میان ۱۰۰ تا ۱۳۰ کیلوگرم است.[۱] جای زندگی آن‌ها بیشتر در جنگل‌های کوهستانی یا نواحی تپه‌ای است. بر پایهٔ برآوردهای دولتی در مجموع حدود ۳۵۰ مورد از این زیرگونه در منطقه زندگی می‌کند که به شدت در خطر شکار غیرقانونی قرار دارند و یا به دلیل شکار بیش از اندازهٔ زنجیرهٔ خوراک آن‌ها مانند گوزن و خوک‌های وحشی، به شدت در خطر کمبود شکار (غذا) اند. همچنین مشکلاتی مانند درون‌زایی و از دست رفتن زیستگاه از دیگر مشکلات ببرهای این منطقه است. نزدیک به سه-چهارم ببرهایی که در ویتنام کشته می‌شوند صرف ساخت داروهای چینی می‌شوند.
  • ببر مالایی (جکسونی) این ببر که تا سال ۲۰۰۴ هنوز یک زیرگونهٔ جداگانه برای خود در نظر گرفته نمی‌شد به طور ویژه در جنوب شبه‌جزیرهٔ مالایا یافت می‌شوند. این دسته بندی تازه پس از پژوهش‌های Luo et al از آزمایشگاه پژوهش‌های گوناگونی ژنتیکی، بخشی از انستیتو ملی سرطان ایالات متحده آمریکا اعلام شد. بر پایهٔ اعلام رسمی شمار این جانوز ۵۰۰ مورد است که به شدت در خطر شکار غیرقانونی است. ببر مالایی دومین زیرگونه از نظر کوچکی اندام است که میانگین وزن نر آن ۱۲۰ کیلوگرم و میانگین وزن ماده آن ۱۰۰ کیلوگرم است. ببر مالایی یک نماد ملی در مالزی است و تصویر آن را می‌توان بر روی لباس نظامی یا آرم برخی موسسه‌ها مانند Maybank، بزرگترین موسسه مالی مالزی دید.
  • ببر سوماترایی تنها در جزیرهٔ اندونزیایی سوماترا پیدا می‌شود و یک گونه در معرض انقراض است.[۲۵] این ببر کوچکترین ببر زندهٔ جهان است که وزن نرهای آن ۱۰۰ تا ۱۴۰ کیلوگرم و وزن ماده‌های آن ۷۵ تا ۱۱۰ کیلوگرم است.[۱] اندام کوچک آن‌ها به دلیل سازگار شدن با جنگل‌های انبوه جزیرهٔ سوماترا، جایی که زندگی می‌کنند، و اندام کوچک‌تر شکار آن‌ها است. جمعیت این ببر ۴۰۰ تا ۵۰۰ مورد برآورد شده که بیشتر در پارک‌های ملی دیده می‌شوند. بررسی‌های ژنتیکی وجود ژنی یکتا و ویژه در این ببر را نشان داده است که ممکن است منجر به گونهٔ تازه‌ای از ببر شود، البته اگر منقرض نشود؛[۲۶] از این رو حفاظت از ببرهای این منطقه اولویت بیشتری پیدا می‌کند. تخریب زیستگاه مشکل اصلی جمعیت ببرهای منطقه است که گاهی در پارک‌های حفاظت شده هم دیده می‌شود. در میان سال‌های ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۰ مرگ ۶۶ ببر گزارش شده است که تقریباً برابر با ۲۰٪ جمعیت آن‌ها است.
  • ببر سیبری که به آن ببر آمور هم می‌گویند ساکن منطقهٔ پیرامون رود آمور-یوسوری از سرزمین پریمورسکی و خاباروفسک در شرق دور سیبری است.[۲۷] این جانور در میان بزرگترین جانوران خشکی جای دارد که برای نرها طول سر و بدن میان۳۰۰ تا۳۳۰ سانتیمتر و برای ماده‌ها ۲۵۰ تا ۲۸۰ است که به این اندازه، طول دم بین ۶۰ تا۱۱۰ سانتیمتر را هم باید افزود. وزن ببر نر بزرگسال آن ۳۰۰ تا ۳۶۰ کیلوگرم و وزن مادهٔ بزرگسال ۱۲۰ تا۱۹۰ کیلوگرم است.[۱]پوشش بدن ببر سیبری بسیار ضخیم است و رنگ نمای بدن آن طلایی کمرنگ است و تعداد کمتری خط دارد. سنگین ترین ببر سیبری که تا کنون پیدا شده وزنی برابر با۳۸۴ کیلوگرم داشته که البته در درستی آن تردید وجود دارد.[۲] در سال ۲۰۰۵ بین ۳۳۱ تا ۳۹۳ ببر بزرگسال و کمتر از بزرگسال در منطقه وجود داشت که جمعیت ببرهایی که تولید مثل می‌کردند ۲۵۰ مورد بود. این جمعیت برای یک دهه ثابت نگه داشته شده بود اما بررسی‌ها نشان داده که پس از سال ۲۰۰۵ شمار ببر روسی رو به کاهش است.[۲۸] در آغاز سدهٔ میلادی روابط تبارزایش این ببر مورد بازبینی قرار گرفت و شباهت‌های بسیاری میان ببر سیبری و ببر مازندران پیدا شد و معلوم شد که ببر سیبری نزدیک ترین خانواده به ببر مازندران است و جد بسیار نزدیکی دارند.[۲۹]
  • ببر جنوب چین که به آن ببر شیامن یا ببر آموی هم می‌گویند در خطرترین گونهٔ ببر است و نام آن در فهرست ۱۰ جاندار در معرض نابودی قرار دارد.[۳۰] این گونهٔ ببر، یکی از گونه‌های کوچک است که طول نر و مادهٔ آن میان ۲٫۲ تا ۲٫۶ متر می‌باشد. وزن ببرهای نر میان ۱۲۷ تا ۱۷۷ کیلوگرم و وزن ببرهای ماده میان ۱۰۰ تا ۱۱۸ کیلوگرم است. از سال ۱۹۸۳ تا ۲۰۰۷ هیچ ببر جنوب چینی دیده نشده است. اما در سال ۲۰۰۷ یک کشاورز یکی از این ببرها دید و برای مستندسازی عکس آن را با دوربین دستی گرفت.[۳۱][۳۲] اما بعدها معلوم شد که این عکس واقعی نیست بلکه از یک تقویم چینی برداشته شده است به این ترتیب خبر دیده شدن ببر به یک رسوایی بزرگ تبدیل شد.[۳۳][۳۴][۳۵] در ۱۹۷۷ دولت چین قانونی مبنی بر ممنوعیت شکار ببر تصویب کرد اما به نظر تصویب این قانون خیلی دیر انجام شده بود. چون ظاهراً این ببر در دنیای بیرون منقرض شده است. در حال حاضر ۵۹ ببر جنوب چین به صورت در قفس، وجود دارد که خود این ببرها از ۶ ببر بوجود آمده‌اند از این رو تنوع ژنتیکی مربوط به این گونهٔ ببر در آن‌ها دیده نمی‌شود. درحال حاضر تلاش‌هایی در جهت فرستادن این ببرها به دنیای بیرون در حال انجام است.

گونه‌های نابودشده[ویرایش]

تصویر ببر مازندران (منقرض شده)، باغ وحش برلین
تصویر شیببر، جنس نر (راست) و جنس ماده (چپ)
  • ببر بالی تنها در محدودهٔ جزیرهٔ اندوزیایی بالی زندگی می‌کرد و کوچک ترین زیرگونه بود. وزن نرهای آن ۹۰ تا ۱۰۰ کیلوگرم و وزن ماده‌ها ۶۵ تا ۸۰ کیلوگرم بود.[۲] ببرهای بالی آن قدر شکار شدند تا اینکه برای همیشه نابود شدند. آخرین ببر بالی که دیده شد، یک ببر ماده بود که احتمالاً در ۲۷ سپتامبر ۱۹۳۷ در سامبار کیما، در غرب بالی کشته شد. هیچ ببر بالی در قفس هم وجود ندارد. ببر همچنان نقش مهمی در هندوئیسم بالی بازی می‌کند.
  • ببر مازندران که به آن ببر توران یا ببر هیرکانی هم می‌گویند در جنگل‌های پراکنده و یا نزدیک رودخانه‌ها در غرب و جنوب دریای خزر و احتمالاًآسیای مرکزی در تکله‌مکان سین‌کیانگ زندگی می کرده است. این ببر تا آغاز دههٔ ۱۹۷۰ نابود نشده بود.[۳۶] ببر آمور از دید ژنتیکی نزدیک ترین گونهٔ زنده به ببر مازندران است.[۲۹]
  • ببر جاوه در محدودهٔ جزیرهٔ جاوه زندگی می کرده و تا میانهٔ دههٔ ۱۹۷۰ همچنان وجود داشته است.[۳۷] ببر جاوه از ببر بالی بزرگتر بود، وزن نرهای آن میان ۱۰۰ تا ۱۴۰ کیلوگرم و وزن ماده‌ها ۷۵ تا ۱۱۵ کیلوگرم بود.[۳۸] پس از سال ۱۹۷۹ هیچ ببر جاوه‌ای در گسترهٔ کوه بتیری دیده نشد.[۳۹]بررسی‌هایی که در گسترهٔ پارک ملی کوه هالیمون سالاک انجام شد به نشانه‌های دقیقی از ادامهٔ حیات ببرها در منطقه پیدا نکرد.[۴۰]

دورگه[ویرایش]

برای آگاهی بیشتر مقاله‌های ببشیر و شیببر را هم نگاه کنید.

دورگه سازی در میان گربه‌سانان بزرگ از جمله ببر، نخستین بار در سدهٔ ۱۹ میلادی مورد توجه قرار گرفت، هنگامی که باغ وحش‌ها برای بدست آوردن سود و توجه بیشتر تلاش می‌کردند گونه‌های عجیب تری را ارائه کنند.[۴۱] تولید مثل میان شیر و ببر (بیشتر ببر سیبری و ببر بنگال) باعث بوجود آمدن دورگه‌هایی به نام شیببر و ببشیر می‌شود.[۴۲] در دوره‌ای این دورگه‌ها به فراوانی در باغ وحش‌ها تولید می‌شدند اما امروزه به دلیل تاکید بر حفظ گونه‌ها و زیرگونه‌های اصلی، چندان تمایلی به این کار نیست. البته در باغ وحش‌های خصوصی در چین، همچنان دورگه‌ها تولید می‌شوند.

شیببر از ارتباط میان شیر نر و ببر ماده بوجود می‌آید،[۴۳] این جانور رشد بسیار زیادی دارد چون ژن مربوط به کنترل رشد در آن وجود ندارد از این رو شیببر بسیار بزرگتر از پدر و مادر خود می‌گردد. شیببر رفتار و فیزیک هر دو پدر و مادر خود را دارد (نقطه‌ها و خط‌ها). شیببرهای نر توان باروری ندارند اما جنس مادهٔ آن‌ها معمولاً از این توان برخوردار است. ۵۰٪ احتمال دارد که شیببر نر یال داشته باشد که اگر داشته باشد یال آن تنها به اندازهٔ نیمی از یال شیر نر واقعی خواهد بود. طول شیببرها بین ۳ تا ۳٫۶ متر (۱۰ تا ۱۲ پا) است و می‌توانند وزنی میان ۳۶۰ تا ۴۵۰ کیلوگرم (۸۰۰ تا ۱۰۰۰ پوند) و حتی بیشتر، داشته باشند.[۴۳]

ببشیر جانوری کمیاب تر است که از ارتباط میان شیر ماده و ببر نر بوجود می‌آید.[۴۴]

گوناگونی رنگ[ویرایش]

ببر سفید[ویرایش]

نوشتار اصلی: ببر سفید

یک کروموزم دگرچینهٔ مشهور باعث بوجود آمدن ببر سفید می‌شود، حیوانی که در دنیای وحش بیرون بسیار کمیاب است اما به دلیل شهرت در برخی باغ وحش‌ها تولید می‌شود. تولید ببرهای سفید معمولاً موجب درون‌زایی می‌شود. ابتکارهای زیادی در جفت گیری میان ببرهای سفید و نارنجی و با گونه‌های مختلف صورت گرفت تا مشکلات موجود را حل کند اما در نهایت ببرهای سفیدی که به دنیا می‌آمدند با نارسایی‌های فیزیکی مانند کژپشتی همراه بودند.[۴۵][۴۶]

یک جفت ببر سفید در باغ وحش سنگاپور

علاوه بر این ببرهای سفید معمولاً انحراف چشم دارند. حتی ببرهای سفید سالم هم معمولاً به اندازهٔ ببرهای نارنجی بدست آمده از پدر و مادرهای مشترکشان عمر نمی‌کنند. داده‌های مربوط به ببرهای سفید نخستین بار در سدهٔ ۱۹ میلادی ثبت شد.[۴۷] ببرهای سفید تنها هنگامی به دنیا می‌آیند کهکروموزم دگرچینهٔ کمیاب موجود در ببرهای سفید در هر دو پدر و مادر موجود باشد. برآورد شده که تنها یکی از ۱۰،۰۰۰ ببری که به صورت طبیعی به دنیا می‌آید، سفید است. ببر سفید یک زیرگونهٔ جدا نیست بلکه تنها یک گوناگونی رنگ است از آنجایی که ببر سفید در طبیعت تنها در میان ببرهای بنگال دیده شده است[۴۸] (و همهٔ ببرهای سفید در قفس هم از یک سو به ببر بنگال متصل اند) از این رو تصور بر این است که چیرگی ژنی که باعث سفید شدن ببرهای می‌شود تنها در ببر بنگال وجود دارد.[۴۵][۴۹] یکی از تصورهای نادرستی که وجود دارد این است که گمان شود ببرهای سفید به اندازهٔ ببرهای معمولی در خطر نیستند. گمان نادرست دیگر این است که برخلاف خط‌های سیاهی که در بدنشان است باز تصور کنیم ببرهای سفید دچار زالی اند. تفاوت ببرهای سفید نسبت به دیگر ببرها علاوه بر خزهای سفید، داشتن چشمان آبی نیز است دلیل این پدیده یک جهش در یک اسید آمینه است که پروتئین SLC45A2 را حمل می‌کند.[۵۰]


ببر طلایی[ویرایش]

نوشتار اصلی: ببر طلایی
یک ببر کمیاب طلایی در باغ وحشبوفالو

علاوه بر آنچه گفته شد چیرگی در یک ژن می‌تواند باعث بوجود آمدن ببرهای بسیار غیرطبیعی «طلایی» شود، گاهی به این ببرها، نام «توت فرنگی» هم داده می‌شود. ببرهای طلایی، خزهایی به رنگ طلایی روشن، پاهایی رنگ و رو رفته (سفید) و خط‌های نارنجی ضعیفی دارند. خز بدن این‌ها به نظر بسیار ضخیم‌تر از حالت طبیعی است.[۵۱] شمار بسیار اندکی ببر طلایی در جهان وجود دارد، در مجموع ۳۰ مورد. مانند ببرهای سفید ببرهای طلایی هم باید حتماً از یک سو به ببر بنگال وصل باشند. برخی ببرهای طلایی ژن ببرهای سفید را با خود به همراه دارند هنگامی که دو تا از این ببرها با هم جفت گیری کنند می‌توانند ببر سفید بدون خط تولید کنند. هم ببر سفید و هم ببر طلایی می‌توانند از ببر بنگال معمولی بزرگتر شوند.

دیگر رنگ‌ها[ویرایش]

تا کنون ببر سیاهی به صورت مستند دیده نشده است تنها یک استثنا وجود دارد که یک نمونهٔ مرده در سال ۱۸۴۶ در چیتاگونگ بررسی شده است.[۵۲]گزارش‌های تایید نشده‌ای از ببر «آبی» و ببر خاکی رنگ هم وجود دارد. ببرهایی که بخش زیادی از بدنشان یا همهٔ آن سیاه باشد اگر در واقعیت وجود داشته باشند به عنوان یک جهش دانسته می‌شوند و نه یک گونهٔ جداگانه.[۴۵]

گستردگی بوم[ویرایش]

در گذشته، ببرها در سراسر آسیا از قفقاز و دریای خزر تا سیبری و جزایر اندونزیایی جاوه، بالی و سوماترا دیده می‌شدند. در بازهٔ سدهٔ ۲۰ میلادی، ببرهای غرب آسیا ناپدید شدند و محل زندگی آن‌ها به باقی ماندهٔ زیستگاه محدود شد. امروزه باقی ماندهٔ زیستگاه ببرها از هند در غرب تا چین و آسیای جنوب شرقی کشیده شده است. شمال محدودهٔ زیستگاه آن‌ها تا نزدیکی رود آمور در غرب سیبری کشیده شده است. امروزه تنها جزیرهٔ بزرگی که زیستگاه ببرها می‌باشد، سوماترا است.[۴]

ببرها در بازهٔ دههٔ ۱۹۴۰ میلادی از جزیرهٔ بالی، در دههٔ ۱۹۷۰ از پیرامون دریای خزر و در دههٔ ۱۹۸۰ از جزیرهٔ جاوه ریشه کن شدند. از دست رفتن زیستگاه، شکار غیرقانونی ببر و خوراک ببرها همگی فرایندهایی اند که منجر به خالی شدن جنگل‌ها از ببر و دیگر پستانداران بزرگ در سراسر جنوب و جنوب شرق آسیا می‌شوند. از آغاز سدهٔ ۲۰ میلادی زیستگاه تاریخی ببرها تا ۹۳٪ کوچکتر شده و برآورد می‌شود که در دههٔ ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۷ زیستگاه آن‌ها ۴۱٪ کوچکتر شده باشد.[۵۳]

باقی ماندهٔ سنگواره ببرها نشان می‌دهد که این جانور در بازهٔ پلیستوسن و هولوسین در بورنئو و پالاوان در فیلیپین حضور داشته‌اند.[۵۴][۵۵]

ببرها می‌توانند در گونه‌های مختلفی از زیست‌گاه زندگی کنند این زیستگاه‌ها حتماً باید به اندازهٔ کافی امکان استتار و دسترسی کافی به آب و شکار داشته باشند. ببرهای بنگال در جنگل‌های گوناگونی زندگی می‌کنند از جملهٔ آن می‌توان به جنگل‌های مرطوب، همیشه‌سبز و نیمه همیشه‌سبزِ آسام و شرق بنگال، نواحی مردابی کرنای دلتای رود گنگ، جنگل برگریز نپال، و جنگل گیاهان با برگ‌های نوک تیز گهات غربی اشاره کرد. علاوه بر این‌ها ببرها را گاهی می‌توان در چمن‌زارها، ساوانا، جنگل‌های تایگا و زیستگاه‌های سنگی هم دید. در مقایسه با شیرها، ببرها زیستگاه‌های با گیاهان انبوه که استتار در آن آسان تر است را بیشتر دوست دارند. در این صورت، تنها زندگی کردن ببرها در مقایسه با گله‌ای زندگی کردن شیرها یک کاستی دانسته نمی‌شود. بنابراین زیستگاه ببرها باید غار یا درختانی با حفره‌های بزرگ یا پوشش گیاهی انبوه که بتوانند در میان پوشش رنگ‌های آن پنهان شوند، را داشته باشند.[۵۶]

زیست و رفتار[ویرایش]

یک ببر در حال شنا در آبگیر، باغ وحشدورتموند، آلمان

ببرهای بزرگسال بیشتر دوست دارند تنها زندگی کنند تنها در حالتی که شرایط ویژه‌ای مانند فراوانی شکار برقرار شود به صورت دسته جمعی زندگی می‌کنند. ببرهای هم جنس تلاش می‌کنند که جابجایی‌هایشان را قلمرو مشخصی که در آن نیازهایشان فراهم می‌شود، محدود کنند. ببرهایی که محدوده‌های مشترک در قلمروشان دارند به خوبی از رفتارها و حرکت‌های یکدیگر آگاه‌اند.[۵۲]

گستردگی قلمرو یک ببر بیشتر به فراوانی شکار بستگی دارد که برای ببرهای نر، دسترسی به ببرهای ماده هم از عوامل تعیین کنندهٔ گستردگی قلمرو است. قلمرو یک ببر ماده حدود ۲۰ کیلومتر مربع است درحالی که قلمرو ببرهای نر بسیار گسترده‌تر است و تا ۶۰ تا ۱۰۰ کیلومتر مربع هم می‌رسد. البته ببرهای نر دوست دارند که قلمروشان با چند ببر ماده نقطهٔ اشتراک داشته باشد.[۵۷]

ببرها، شناگران ماهری اند و بیشتر می‌بینیم که در آبگیرها، دریاچه‌ها و رودخانه‌ها در حال شنایند. در میان گربه سانان بزرگ، تنها جگوارها مانند ببر علاقهٔ زیادی به شنا دارند.[۵۸] آن‌ها می‌توانند عرض یک رودخانه به طول ۶ تا ۷ کیلومتر یا در طول یک روز، مسافتی به طول ۲۹ کیلومتر را شنا کنند.[۵۶] ببرها در هنگام گرمای شدید روز در آبگیرها خنک می‌شوند همچنین می‌توانند شکار خود را از آب بگیرند و یا در آب با خود ببرند.

روابط میان ببرها کمی پیچیده است آن‌ها به نظر از هیچ قانونی مربوط به قلمرو پیروی نمی‌کنند برای مثال با اینکه ببرها تلاش می‌کنند از یکدیگر پرهیز کنند اما دیده شده که هم نرها و هم ماده‌ها شکار را میان یکدیگر به اشتراک بگذارند، این به اشتراک گذاری معمولاً با جنس مخالف یا توله‌ها انجام می‌شود. برای نمونه جورج شالر دیده است که یک ببر نر یک شکار را با دو ببر ماده و چهار توله‌شان شریک شده است. ببرهای ماده دوست ندارند که یک ببر نر به توله‌هایشان نزدیک شوند اما در پدیده‌ای که جورج شالر از نزدیک دید، ببرهای ماده هیچ تلاشی برای محافظت یا دور نگاه داشتن توله‌هایشان از ببر نر نداشتند، احتمالاً این ببر نر پدر توله‌ها بوده است. اما استفان میلز در کتاب «ببر» (Tiger) گفته است که ببرهایی که با هم هیچ نسبتی ندارند هم ممکن است با هم در یک شکار سهیم شوند. این پدیده در پارک ملی رانتامبور دیده شده بود:[۵۹]

دیده شد که یک ببر مادهٔ چیره به نام پادمینی یک نیلی‌گاو نر به وزن ۲۵۰ کیلوگرم را شکار کرده بود. شاهدان، ببر را بلافاصله پس از سپیده دم به همراه سه تولهٔ ۱۴ ماهه اش بر سر شکار دیدند. آن‌ها برای ۱۰ ساعت بدون مزاحم بودند. در طول این بازهٔ زمانی، دیگر اعضای خانواده که عبارت بود از دو ببر مادهٔ بزرگسال و یک ببر نر بزرگسال، به یکدیگر (پادمینی و توله‌هایش) پیوستند. تا ساعت ۳ حدود ۹ ببر بر سر شکار بود.

ببرهای ماده تلاش می‌کنند قلمروشان را به گونه‌ای ترتیب دهند که نزدیک قلمرو مادرشان باشد همپوشانی قلمرو مادر با توله‌هایش با گذر زمان کاهش می‌یابد. اما ببرهای نر تلاش می‌کنند قلمروشان به دور از ببرهای مادهٔ خانواده باشد و این تعیین قلمرو در سن جوانتری تعیین می‌شود. یک ببر نر جوان قلمرو خود را در جایی بدون ببر نر دیگر، می‌سازد اگر هم در محدودهٔ ببر نر دیگر قرار گیرد تنها تا زمانی باقی می‌ماند که به اندازهٔ کافی بزرگ و قوی شود که بتواند ببر نر میزبان را به چالش بکشد. بیشتر نرخ مرگ و میر (۳۰ تا ۳۵٪ در سال) میان ببرهای جوانی که به تازگی از قلمرو کودکی خود جدا شده‌اند و به دنبال قلمروی از آن خود می‌گردند، دیده می‌شود.[۵۹]

واکنش ببر هنگام دیدن جنس ماده

ببرهای نر معمولاً نسبت به ورود جنس نر در قلمروشان بیشتر واکنش نشان می‌دهند تا ببرهای ماده نسبت به ورود جنس ماده، این اندرکنش در ببرهای ماده بیشتر به ترساندن محدود می‌شود اما در ببرهای نر به خشونت کشیده می‌شود. دیده شده که ببر شکست خورده برای نشان دادن پذیرش شکست بر روی کمر خود غلت می‌خورد یا به صورت فرمانبردار شکم خود را نشان می‌دهد.[۶۰] هنگامی که پیروز میدان مشخص می‌شود ببر پیروز یک ببر فرمانبردار را در قلمرو خود می‌پذیرد تا زمانی که آن‌ها دور از هم زندگی می‌کنند.[۵۹] خشن ترین ستیزها هنگامی روی می‌دهد که پای یک ببر ماده دردوره فحلی در میان باشد که نتیجهٔ ستیز به مرگ یکی از دو ببر می‌رسد، البته چنین پدیده‌ای کمتر روی می‌دهد.[۵۹][۶۰]

یک ببر نر برای مشخص کردن مرزهای قلمرو اش، با پاشیدن ادرارش به درختان[۶۱][۶۲][۶۳] یا ترشحات کیسه‌های مقعدی یا با علامت گذاشتن با مدفوع، مرزهای قلمرو را تعیین می‌کند. ببر نر با دیدن جنس ماده و بو کردن ادرار ماده برای بررسی باروری آن، چهرهٔ ویژه‌ای به خود می‌گیرد. ببرها مانند دیگر گربه سانان می‌غرند این غرش ببرها می‌تواند هم برای نشان دادن خشونت باشد و هم غیر آن.

در گذشته برای برآورد جمعیت ببرها با استفاده از گچ، رد پای ببر را نشانه گذاری می‌کردند. البته اعتراض شد که این روش چندان دقیق نیست.[۶۴]روش‌های دیگر برای بررسی ببرها در حیات وحش عبارتند از استفاده از دوربین برای به دام انداختن ببر، روش‌های بر پایهٔ دی‌ان‌ای و روش‌های رادیویی.

نحوه زندگی و شکار[ویرایش]

در دنیای وحش ببرها بیشتر از جانوران اندازهٔ بزرگ و متوسط تغذیه می‌کنند. بیشتر پژوهش‌ها نشان داده که ترجیح ببرها به شکار سم داران با کمینهٔ وزن ۹۰ کیلوگرم است.[۶۵][۶۶] شکارهای ببر به ترتیب میزان علاقه عبارتند از: آهوی قهوه‌ای، گوزن خالدار، آهوی باتلاق، گراز وحشی، نیلی‌گاو، بوفالوی آبی وگاومیش (بوفالوی اهلی) که بسیاری در هند یافت می‌شوند.[۶۵] گاهی هم ببرها به شکار درندگان دیگر از جمله سگ، پلنگ، پایتون هندی، خرس تنبل و تمساح می‌روند. در سیبری خوراک اصلی ببر نوعی گوزن بومی شرق آسیا و گراز وحشی است (نزدیک ۸۰٪ شکارهای ببر) پس از آن گوزن ژاپنی، موس، شوکای سیبری و آهوی ختن در فهرست شکار قرار دارد.[۶۷] در سوماترا، آهوی قهوه‌ای، آهوی فریادکش، گراز وحشی و تاپیر مالایی شکارهای اصلی ببر اند.[۶۸][۶۹] ببر مازندران هم از کل سکایی، شتر، ویسنت قفقاز، غژگاو و اسب وحشی تغذیه می‌کرد. ببرها هم مانند دیگر درندگان اگر فرصتش پیش آید جانوران کوچک را هم شکار می‌کنند از جمله می‌توان به میمون، طاووس و دیگر پرندگانی که بیشتر روی زمین اند، خرگوش صحرایی، تشی و ماهی اشاره کرد.[۶۵]

فیل‌های بزرگسال برای اینکه شکار ببر باشند خیلی بزرگ اند اما با این حال دیده شده که میان ببر و فیل اندرکنش‌هایی صورت گیرد.[۷۰] کرگدن به دلیل داشتن اندام بسیار بزرگ، پوست بسیار ضخیم و خوی تند شکار بسیار دشواری برای یک ببر است اما یک بار در موردی دیده شد که یک ببر یک کرگدن هندی را شکار کند.[۷۱]

ببر هنگامی که پیر یا زخمی می‌شود و توان شکار عادی خود را ندارد به سراغ انسان می‌رود. چنین الگوی رفتاری در هند دیده شده است. تنها یک مورد استثنا وجود داشت که در جنگل سونداربانسیک ببر سالم به شکار ماهیگیران و روستاییان می‌رفت. به این ترتیب انسان کوچکترین بخش از زنجیرهٔ غذایی ببر را تشکیل می‌دهد.[۷۲] گاهی هم ببرها برای بدست آوردن فیبر غذایی، گیاهخوار می‌شوند. میوهٔ درخت Careya arborea گیاه مورد علاقهٔ ببر است.[۷۳]

ببرها معمولاً هفته‌ای یکبار به شکار بزرگ می‌روند.[۷۴]

تولید مثل[ویرایش]

غرش‌های سهمگین ببرهای نر در فصل جفت یابی، می‌تواند برای جلب توجه ماده‌ها به کار رود و بویی که ماده‌ها به هنگام علامت گذاری از خود بر جای می‌گذارند، جفت گیری ببرها معمولاً در زمستان صورت می‌گیرد هر دو تا سه سال یکبار بچه می‌زاید. دوران آبستنی آنها در حدود ۱۰۵ تا ۱۱۳ روز است. معمولاً دو یا سه قلو می‌زایند ولی تعداد بچه‌ها تا ۶ نیز دیده شده است. بچه‌هایی که تازه متولد می‌شوند به اندازه یک گربه اهلی و به وزن ۱۴۰۰ گرم هستند و بعد از ۲ هفته چشم باز می‌کنند. بچه‌ها به سرعت رشد کرده و بعد از یک ماه کم‌کم به دنبال مادر خود راه می‌افتند. تا شش ماهگی از شیر مادر تغذیه می‌کنند و تا یکی دو سال با مادر می‌گردند ولی تا سه سالگی در حدود لانه می‌مانند و بعد از آن به نقاط دیگر می‌روند. در سن چهار سالگی از لحاظ جنسی بالغ می‌شوند.

قلمرو و گروه[ویرایش]

ببرها، چه نر و چه ماده، منطقهٔ بزرگی را به عنوان قلمرو انتخاب می‌کنند و آن را با روش‌های گوناگون علامت گذاری می‌کنند. ببرهای ماده قلمروی کوچکتری دارند و قلمرو آنها می‌تواند با هم همپوشانی داشته باشد و در قلمرو ببر نر قرار بگیرد. یا می‌توان گفت قلمرو یک ببر نر می‌تواند از قلمرو چندین ماده تشکیل شده باشد. البته این موضوع در رابطه با ببرهایی که قلمرو بزرگتری دارند، بیشتر مصداق پیدا می‌کند. ببرها به شدت بر سر تصاحب ماده‌ها و قلمرو با یکدیگر درگیر می‌شوند و می‌توانند یکدیگر را به شدت مجروح کنند.

رژیم غذایی و شکار[ویرایش]

ببرها معمولاً هفته‌ای یک‌بار به شکار بزرگ می‌روند.[۷۵] ببرها با توجه به امنیت قلمروشان، تصمیم می‌گیرند که روزها شکار کنند یا شب‌ها به دنبال طعمه بگردند. البته اغلب ببرها شب شکارند. ببرها معمولاً با اتکا به وزن بالا و پنجه‌های نیرومندشان بر روی طعمه می‌پرند و طعمه را به گونه‌ای زمین می‌زنند که شانس بسیار کمی برای فرار داشته باشد. ببرهای بزرگ با ضربهٔ مهلکی گردن شکار را می‌شکنند و باعث خفگی آن می‌شوند. گاهی اوقات هم گلوی طعمه را به سرعت به دندان می‌گیرند تا خفه شود. ببرها با همین قدرت بی نظیرشان جانورانی به بزرگی فیل یا کرگدن را از پا درمی آورند. اما طعمه‌های متداول ببر، پستانداران متوسط تا بزرگ نظیر گوزن، مرال، شوکا، آهو، گراز، جگوار و پرندگان یا خزندگان هستند. در مواقع کمبود غذا نیز به دام‌های اهلی مانند گاو و گاومیش حمله می‌کند.

«روز جهانی ببر»[ویرایش]

روز ۲۹ ژوئیه برابر با ۷ مرداد به نام «روز جهانی ببر» نام‌گذاری شده‌است تا توجه به نجات نسل ببرها از خطر نابودی گونه‌ای جلب شود.[۷۶]

منابع 

سین تیا کشیشیان
۲۳ آذر ۹۳ ، ۲۱:۳۸

دایناسور ها

نام[ویرایش]

اسکلت یک آلوسور در کنار یک استگوسور

طبقه‌بندی دایناسوریا رسماً در سال ۱۸۴۲ توسط دیرین‌شناس انگلیسی ریچارد اوون[پ ۵] نامیده شده بود، که برای اشاره کردن به «تبار جدا یا از زیرراسته خزندگان سوسماری» استفاده کرد، در نتیجه در انگلستان و سراسر دنیا به رسمیت شناخته شد.[۶] این اصطلاح از کلمهٔ یونانی δεινός (دنیوس به معنی وحشت‌ناک، نیرومند یا شگفت‌انگیز) و کلمهٔ یونانی σαύρα (سورا به معنی مارمولک یا حیوان خزنده) مشتق شده‌است.[۷] با این وجود نام طبقه‌بندی اغلب به دندان، چنگال‌های و دیگر مشخصات ترسناک دایناسورها اشاره دارد، ریچارد اوون صرفاً قصد داشته به اندازه و عظمتشان برگردان کند.[۸] در زبان عامیانه انگلستان دایناسور بعضی اوقات برای شرح دادن کهنه یا ناموفق بودن یک چیزی یا شخصی، بکار گرفته می‌شود با وجود این‌که دایناسورها ۱۶۰ میلیون سال روی کرهٔ زمین حکومت می‌کردند و فراوانی و تنوع آن‌ها و تنوع وارثانشان (پرندگان) زیاد بوده‌است. این کاربرد تا موقعی که دایناسورها به عنوان موجوداتی خون‌سرد و تنبل تلقی می‌شدند متداول شد.[۹]

ریخت‌شناسی[ویرایش]

دایناسورهای گیاهخوار، گوشتخوار و همه چیز خوار[ویرایش]

بعضی از دایناسورها گوشتخوار بودند. اما بیشتر دایناسورها گیاهخوار بودند. در هر زنجیرهٔ غذایی، باید موجودات زنده بیشتری در سطح‌های پایین تر زنجیره غذایی وجود داشته باشد وگرنه انتقال انرژی غذا کافی نخواهد بود. شمار زیادی از گیاهان (تولید کنندگان یا آنها که خودبخود تغذیه می‌کنند) غذای تعداد کمتری از گیاهخواران (مصرف کنندگان اولیه نامیده می‌شوند) را تأمین می‌کنند. این گیاهخواران به وسیله تعداد کمتری از گوشتخواران (مصرف کنندگان ثانویه نامیده می‌شوند) خورده می‌شوند. برای مثال صدها جریب گیاه لازم بوده تا گروه کوچکی از تریکراتوپ‌ها تغذیه شوند. این گروه تریکراتوپ‌ها می‌توانستند غذای تنها یک تی رکس را تأمین کنند تا تی رکس به زندگیش ادامه دهد. اگر شما به انواع دایناسورها نگاه کنید، می‌بینید که ۶۵ درصد دایناسورها گیاهخوار بودند و تنها ۳۵ درصد آنها گوشتخوار بودند. اگر به فسیل‌های پیدا شده هم نگاه کنید می‌بینید که درصد گیاهخواران حتی بیش از این افزایش می‌یابد. چون که فسیل‌های زیادی از بعضی از دایناسورهای گیاهخوار پیدا شده. برای مثال بیش از صد فسیل پروتوسراتوپ‌ها پیدا شده، در حالی که در مقابل تنها چند فسیل تی رکس پیدا شده‌است.[۱۰]

تعادل[ویرایش]

هنگامی که در یک جامعه تعداد گوشتخواران افزایش می‌یابد، آنها تعداد بیشتر و بیشتری از گیاهخواران را می‌خورند و جمعیت گیاهخواران کاهش می‌یابد. پس برای گوشتخواران سخت تر و سخت تر می‌شود تا گیاهخوارانی پیدا کنند و بخورند و در نتیجه تعداد گوشتخواران به ناچار کاهش پیدا می‌کند. به خاطر همین جمعیت گوشتخواران و گیاهخواران در حالت تعادل نسبتاً باثباتی می‌ماند. چون که اگر جمعیت گیاهخواران کاهش یابد، جمعیت گوشتخواران را هم محدود می‌کند. تعادل مشابهی بین گیاهان و گیاهخواران نیز وجود دارد. یعنی اگر میزان گیاهان کاهش یابد تعداد گیاهخواران نیز کاهش می‌یابد.[۱۰]

گیاهخواران[ویرایش]

گیاه‌خواران معمولاً دندان‌های کند و بی نوکی دارند که برای کندن گیاهان (برگ‌ها، شاخه‌های کوچک و...) مناسب است. همچنین بعضی‌ها دندان‌های تخت و صافی دارند که برای خرد و آسیاب کردن فیبرهای گیاهی سخت مناسب است. بسیاری از گیاهخواران هم یک کیسه لب دارند که می‌توانند برای مدتی غذا را در آن ذخیره کنند. گیاهخواران معمولاً باید نسبت به گوشتخواران حجم خیلی بزرگ تری از مواد غذایی را بخورند تا همان مقدار کالری را به دست آورند (چون که برگ‌ها، شاخه‌های کوچک و ریشه‌ها کالری کمتری دارند. گیاهخواران معمولاً دستگاه‌های گوارش بزرگ‌تری هم نسبت به گوشتخواران دارند. در بعضی از دایناسورها سنگها (که گاسترولیت نامیده می‌شود) به خرد کردن فیبرها در احشا کمک می‌کرد. بعضی از انکیلوسوروس‌ها حتی محل‌های تخمیر (مثل اتاقک‌هایی) داشتند که فیبرهای گیاهی در آنها تجزیه می‌شد. تنها راه دقیق برای فهمیدن این که کدام گیاهان را کدام دایناسوری می‌خورده، پیدا کردن بقایای معده فسیل شده یا مدفوع فسیل شده دایناسور است که در آن مواد گیاهی گوارده یافت می‌شود. اما باقی مانده‌های معده فسیل شده بی نهایت نادر پیدا می‌شود و به سختی می‌توان فهمید مدفوع پیدا شده هم مال کدام دایناسور است. با این محدودیت‌ها نوع غذای یک دایناسور را تنها می‌توان بر اساس نوع دندان‌هایی که دایناسور داشته (می‌توانسته مواد گیاهی سخت یا نرم را بخورد)، محلی که در آن زندگی می‌کرده (آب و هوا و محل سکونت و... آن چه بوده که معمولاً شناخته شده نیست) و این که کدام گیاهان در طول دوره زمانی ویژه‌ای در آن حوالی بودند، فهمید. احتمال دارد که در طول دوره میانه‌زیستی گیاهانی شامل سرخسها، سرخس‌های نخلی، دم‌اسبی‌ها، سرخس‌های تخم ریز، درخت معبد و خزه‌ها بیشتر وجود داشته‌اند. بنابراین دایناسورها در دوره میان‌زیستی بیشتر از این گیاهان تغذیه می‌کردند. گیاهان گلدار هم در طول دوره کرتاسه تکامل پیدا کرده و به وجود آمده‌اند.[۱۰]

گوشتخواران[ویرایش]

گوشتخواران یا ددپایان نیاز داشتند تا راهی برای به دست آوردن گوشت پیدا کنند. دایناسورهای گوشتخوار معمولاً پاهای قوی بلندی داشتند که با استفاده از آنها می‌توانستند سریع بدوند تا شکارشان را به چنگ آورند. آنها همچنین به فک‌های قوی بزرگ و دندان‌های تیز و چنگال‌های مرگبار نیاز داشتند تا بتوانند شکارشان را پاره پاره کنند و بکشند. دید خوب، حس بویایی تیز و یک مغز بزرگ برای این که استراتژی‌های شکار را طرح ریزی کنند هم خیلی برای شکار موفق مهم بوده. بسیاری از گوشتخواران (مثل سهمگین‌پنجه Deinonychus و تهی‌پیکر Coelophysis) ممکن است به شکل گله‌ای شکار می‌کرده‌اند. به طوری که همکاری جمعی برای یک شکار خوب لازم بوده. حیواناتی که در درجه اول لاشخورند (حیواناتی که گوشت می‌خورند بدون این که خودشان حیوانی را بکشند) برای دریدن گوشت و شکستن استخوان‌ها برای به دست آوردن مغز مغذی استخوان به دندان‌های خیلی تیز و فک‌های قوی نیاز داشتند. البته بیشتر گوشتخواران اگر فرصتی دست دهد لاشخورند. بعضی از دایناسورها ماهی‌خوار بودند که شامل سنگین‌پنجه Baryonyx و تمساح‌وَش Suchomimus می‌شوند. بعضی از دایناسورها ممکن است حتی همنوع‌خوار بوده‌اند و همنوع خودشان را می‌خورده‌اند.[۱۰]

جانوران همه‌چیزخوار[ویرایش]

تنها چند دایناسور شناخته شده همه چیزخوار بوده‌اند (یعنی هم گیاهان و هم جانوران را می‌خورده‌اند). بعضی مثال‌ها از همه چیزخوارها پرنده‌وَشان Ornithomimid و خاگ‌دزد Oviraptor هستند که گیاهان، تخم‌ها، حشرات و... را می‌خوردند. همچنین بیشتر گیاهخواران، همه چیزخوار اتفاقی بودند. چون که موقعی که گیاهان را می‌خوردند تعداد خیلی زیادی از حشرات و جانوران کوچک را هم می‌بلعیدند.[۱۰]

عجیب و غریب‌ها[ویرایش]

مرغ‌وش Gallimimus دایناسوری پرنده‌وش بوده‌است که ذرات ریز غذای الک شده (مثل سخت‌پوستان ریز) را می‌خورده. یعنی با استفاده از صفحات شانه‌مانند در دهانش از لجن و گل و لای و آب رودها این جانداران را می‌گرفته.[۱۰]

مطالعه تغذیه دایناسورها[ویرایش]

راه‌های خیلی متفاوتی برای مطالعه نوع تغذیه دایناسورها وجود دارد که شامل این هاست

۱. مدفوع فسیل شده: مدفوع فسیل شده به تشخیص رفتارهای غذایی دایناسور کمک می‌کند. اخیراً در کانادا یک مدفوع بزرگ پیدا شده که شاید به یک تی رکس تعلق داشته باشد. مدفوع، استخوان‌های خرد شده در خود دارد که نشان می‌دهد که تی رکس استخوان‌های شکارش را خرد می‌کرده و همه چیزها را کامل نمی‌بلعیده.

۲. مواد فسیل شده داخل معده: این مواد خیلی به ندرت پیدا می‌شود. اما بعضی چیزها پیدا می‌شوند. از جمله محتوای معده یک سنگین‌پنجه (باریونیکس) که موجوداتی در مقیاس ماهی و سینوسوروپتریکس، یک دایناسور پرنده مانند در خود دارد. این دایناسور تنها دایناسوری است که معده اش بخش‌های بدن یک پستاندار کوچک ناشناخته را در خود دارد.

۲. دندان‌ها: ساختمان دندان یک دایناسور هم به ما می‌گوید که دایناسور چه غذایی می‌خورده. گوشتخواران به دندان‌های تیز برای دریدن و فروکردن یا به دندان‌های قوی برای خرد کردن جانوران نیاز داشته‌اند. گیاهخواران دندان‌هایی داشته‌اند که با آنها می‌توانسته‌اند برگ‌ها و شاخه‌های کوچک را بکنند و بجوند.

۳. سنگ‌های معده: سنگ‌های سنگدان‌ها (که به گوارش یاری می‌رساند) همراه با فسیل‌های بعضی از دایناسورها پیدا شده‌اند. این سنگ‌ها اطلاعاتی درباره تغذیه دایناسورها می‌دهند.

۴. قطر شکم: اندازه احشاء هم نشانه نوع تغذیه است. گیاهخواران بزرگ به مقدار زیادی کالری نیاز داشتند تا وزنشان را حفظ کنند. برای به دست آوردن انرژی بسیار زیاد از مواد گیاهی، باید مقدار خیلی زیادی از گیاهان را می‌گواردند. برای این کار باید دستگاه گوارشی بزرگی در بدنشان وجود می‌داشته.[۱۰]

چند نوع دایناسور[ویرایش]

۱. تیرانوسور رکس:ازددپایان یا دایناسورهای چهارپا بود. ۲. دوتیرکی Diplodocus:از سوسمارپایان بود. ۳. سه‌شاخ‌چهره:ازجمله دایناسورهای شاخ‌دار بود. ۴. استگوسور: جانوری با پشت برآمده و سقف شیروانی بود.

بزرگترین دایناسور[ویرایش]

فسیل بزرگترین موجودی که تاکنون روی کره زمین زندگی کرده در می ۲۰۱۴ (اردیبهشت ۱۳۹۳) در آرژانتین پیدا شد. طول این دایناسور ۴۰ متر و ارتفاع او ۲۰ متر بوده است. این دایناسور عظیم‌الجثه که وزن او حدود ۷۷ تن (برابر مجموع وزن ۱۴ فیل آفریقایی) تخمین زده می‌شود، گیاه‌خوار بوده و احتمالاً در آخرین دوره حیات دایناسورها بر روی کره زمین می‌زیسته است. فقط استخوان ساق پای او به اندازه قد یک انسان است. این فسیل متعلق به یکی از گونه‌های تایتاناسورهاست که در دوره کرتاسه زندگی می‌کرده است، این دوره حدود ۶۵ میلیون سال پیش بوده است و ۷۰ میلیون سال به طول انجامیده است. استخوان‌های این دایناسور در کویری که در فاصله ۲۵۰ کیلومتری در غرب شهر Trelew در جنوب کشور آرژانتین قرار دارد، پیدا شد. هنوز نامی برای این گونه جدید دایناسور برگزیده نشده است. بر اساس سن لایه‌های زمین و صخره‌هایی که فسیل‌ها در میان آنها قرار گرفته بودند تخمین زده می‌شود دایناسورهای غول‌پیکر گیاه‌خوار حدود ۹۵ تا ۱۰۰ میلیون سال پیش در جنگل‌های پاتاگونیا می‌زیسته‌اند.[۱۱][۱۲] بزرگترین فسیلی که پیش از این یافت شده بود نام آرژانتیناسور به خود گرفته بود و ۷ تن سبک‌تر از این فسیل جدید بود.

دایناسور چهاربال[ویرایش]

در ژوئیه ۲۰۱۴ (مرداد ۱۳۹۳) فسیل یک دایناسور جدید با چهار بال کشف شد که پرهایی بسیار بلند در دم و اندام‌های عقب خود دارد. طول این موجود از پوزه تا انتهای پرهای دمش ۱۳۲ سانتیمتر برآورد شده است و براساس گزارش‌ها، بزرگ‌ترین دایناسور چهار بالی است که تاکنون کشف شده است. پرهای این دایناسور عظیم تا ۳۰ سانتیمتر درازا داشت و براساس پژوهشی که در نشریه علمی ارتباطات طبیعت منتشر شده است، داشتن چنین پرهای بلندی به این دایناسور اجازه می‌داد هنگام پرواز از سرعتش کم کند و فرودهای مطمئنی هم داشته باشد. چانگی‌یواپتور یانگی یکشکارچی عظیم پرنده در ابعاد هواپیمای بدون سرنشین بود و در دوره زمین‌شناسی کرتاسه در جایی که هم‌اکنون استان لیائولینگ چین است، زندگی می‌کرد. پرها روی اندام‌های عقبی این دایناسور به گونه‌ای غیرعادی بیرون زده‌اند که ممکن است به این دلیل باشد که آنها در واقع، بال‌های پشتی او بوده‌اند و از آنها برای پرواز استفاده می‌کرده است.[۱۳]

چانگی‌یواپتور گونه جدیدی از رده مایکرورپتورین‌ها است. این موجودات دیرین سرنخ‌هایی را از منشاء پرواز و روند تبدیل دایناسورهای پردار به پرندگان به دست می‌دهند. پیش از این، دیرین‌شناسان تصور می‌کردند که این موجودات عظیم با چهار بال، حلقه میانی در روند پیدایش پرندگان با دو بال بوده‌اند. اما فسیل‌هایی که به تازگی کشف شده‌اند، نشان می‌دهد که مایکرورپتورین‌ها یک شاخه تکاملی جانبی هستند. به این ترتیب، احتمالاً پدیده پرواز بارها بین گونه‌های پردار تکامل یافته است نه فقط بین گونه‌ای که در نهایت، به پرنده تبدیل شد.[۱۴]

دایناسوری با بزرگترین بینی[ویرایش]

در سپتامبر ۲۰۱۴ (شهریور ۱۳۹۳) باستان‌شناسان آمریکایی دایناسوری با بزرگ‌ترین بینی در بین دایناسورها را کشف کردند. کشف جدید «هادروسر کرتاسه» مربوط به گروه دایناسورهای اردک منقاران است. پژوهشگران این دایناسور را Rhinorex condrupus به معنای «شاه بینی» نامیدند. سوراخ‌های بینی این دایناسور با اندازه بینی این موجود مرتبط بوده و هیچ یک از دایناسورهای اردک منقاران چنین بینی‌ای ندارند. بسیاری از این نوع دایناسورهای علف‌خوار دارای استخوان‌های بزرگ در بالای سر هستند، اما این موجود استثنا بوده و در عوض سر بزرگ و بینی بزرگ دارد. علت اندازه بزرگ بینی این دایناسور هنوز ناشناخته است، اما علت بزرگی آن برخورداری از شامه قوی نبوده و ممکن است وسیله‌ای برای جفت‌یابی و تشخیص جفت در بین دیگر دایناسورها بوده باشد.[۱۵]

رفتارشناسی[ویرایش]

بازسازی چگونگی رفتار دایناسورها معمولاً بر اساس سنگواره‌های یافته شده، محیط زیست، شبیه‌سازیهای زیست‌مکانیکی که توسط رایانه انجام می‌گیرند و نیز مقایسه با گونههای مدرن صورت می‌گیرد. بنابراین بسیاری از نظریه‌های کنونی در رابطه با رفتارشناسی دایناسورها براساس فرضیه‌هایی است که ممکن است برای مدتی طولانی موضوعی برای مباحثه و انتقاد باقی بمانند. با این وجود، گمان می‌رود که بعضی رفتارها که در برخی سوسمارها و پرندگان (که بیش‌ترین خویشاوندی را نسبت به دایناسورها دارند) مشترک است، در دایناسورها نیز رواج داشته‌است.[۱۶]

گله[ویرایش]

اولین اثبات زندگی گلهای دایناسورها در سال ۱۸۷۸ در بلژیک رخ داد. به نظر می‌رسید ۳۱ ایگوانودون در یک فروریزی زمین فرورفته و غرق شده باشند. سپس مرگ‌هایی توده‌ای در چند جایگاه دیگر نیز کشف شد.
بر اساس این کشفیات و نیز فسیل‌هایی یافته شده، دانش‌مندان به این نتیجه رسیدند که زندگی گروهی در بسیاری از گونه‌های دایناسور رایج بوده‌است.[۱۶]

لانه‌سازی[ویرایش]

کشف لانه‌های مایاسورها[پ ۶] در مونتانا در سال ۱۹۷۸ نشان داد که مراقبت از نوزادان در راستهٔ پرنده‌پایان[پ ۷] فقط تا زمان بازشدن تخم‌ها نیست.[۱۷] شواهد دیگری نشان می‌دادند که چنین رفتاری در بعضی دایناسورهای دوران کرتاسه نیز همچون سالتازوروس[پ ۸] وجود داشت و آن‌ها همچونپنگوئنها کلنیهای عظیمی برای لانه‌سازی تشکیل می‌دادند.[۱۸]

جفت‌گیری[ویرایش]

Centrosaurus dinosaur.png

با وجود این که دانسته‌های امروز ما در این مبحث ناچیز هستند، ولی به نظر می‌رسد شاخ‌های برخی از دایناسورها همچون ددپایان احتمالاً به علت شکنندگی خود نه به عنوان وسیلهٔ دفاع، بلکه به عوان وسیلهٔ زورآزمایی در نرها استفاده می‌شدند.[۱۶]

طرز جابه‌جایی[ویرایش]

با توجه به فسیل‌های یافت شده، گمان می‌رود که هیچ‌کدام از دایناسورها حفار نبود، و فقط تعداد کمی از آن‌ها می‌توانستند از درخت بالا بروند. از آن‌جا که روند تکاملی پستانداران در دورهٔ نوزیستی به پیدایش جاندارانی حفار و بالارونده انجامید، نبود شواهدی بر وجود دایناسورهایی با چنین خصوصیاتی تعجب‌برانگیز است.

درک درستی از چگونگی جابه‌جایی دایناسورها درواقع کلیدی برای مدل‌سازی از رفتار آن‌ها می‌باشد. روش بیومکانیک اطلاعات مفیدی را در اختیار ما می‌گذارد، به طور مثال می‌تواند بر اساس نیروی ماهیچه‌ها و نیروی وزن بر ساختار اسکلت سرعت حرکت جاندار را مشخص کند، و یا این که آیا ددپایان بزرگ برای جلوگیری از آسیب‌دیدگی به هنگام دنبال کردن شکار، سرعت خود را کم می‌کردند یا نه[۱۹][۲۰]

جانداران هم‌دوره[ویرایش]

هم‌زمان با دایناسورها خزندههایی می‌زیستند که اغلب توسط فیلم‌ها و داستان‌ها دایناسور شناخته شده‌اند، با این حال از لحاظ علمی چنین نیست. معروف‌ترین آن‌ها عبارت اند از پتروسورها و پلسیوسورها، از جمله موساسورها و ایکتیوسورها.[۲۱]

تاریخچهٔ مطالعهٔ دایناسورها[ویرایش]

سابقهٔ شناخت دایناسورها به قرن‌ها پیش باز می‌گردد، بدون این که لزوماً به این نام شناخته شوند و یا حتی درک درستی از آن‌ها بشود.

چینی‌ها آثار و استخوان‌های یافت شدهٔ آن‌ها را به اژدها نسبت می‌دادند، درحالی که اروپاییان آن‌ها را بقایای نفیلیم یا موجوداتی غول‌آسا که در طوفان بزرگ کشته شدند می‌دانستند.

ژرژ کوویه[پ ۹]، زیست‌شناس فرانسوی، در سال ۱۸۰۸ مارمولک دریایی بزرگی را توصیف می‌کرد که موساسور نام دارد.

ایگوآنودون اولین گونه‌ای بود که در سال ۱۸۲۲ توسط زمین‌شناس انگلیسی گیدئون مانتل، که متوجه تشابهاتی میان فسیل‌های آن و ایگوانای امروزی شده بود، کشف شد. اولین مقالهٔ علمی دربارهٔ دایناسورها دو سال بعد توسط ویلیام باکلند[پ ۱۰]، استاد دانشگاه آکسفورد، و در رابطه بامگالوسور که فسیل آن به تازگی در نزدیکی آکسفورد کشف شده بود، منتشر گردید.

مطالعهٔ این جانداران به زودی مورد توجه همایش‌های علمی اروپایی و آمریکایی گردید، و در سال ۱۸۴۲، دیرین‌شناس انگلیسی، ریچارد اوون واژهٔ دایناسور را اختراع کرد. او مشاهده کرد که در میان بقایای دایناسورهایی که تا آن زمان کشف شده بودند تشابهاتی وجود دارد، به همین دلیل تصمیم گرفت رده‌بندی جدیدی تهیه کند. او با کمک همسر ملکه ویکتوریا موزهٔ تاریخ طبیعی لندن را به وجود آورد تا کلکسیون ملی فسیل‌ها و بقایای دایناسورها را به نمایش بگذارد.

یکی از اولین دایناسورهایی که در آمریکا کشف شد هادروسوروس فولکی[پ ۱۱] بود که در سال ۱۸۵۸ در نیوجرسی کشف شد. این اکتشاف بسیار مهم بود، چرا که این اولین اسکلتی بود که تقریباً به طور کامل پیدا شده بود، و در ضمن نشان می‌داد که این جانور بدون شک دوپا بوده‌است. تا این زمان دانشمندان فکر می‌کردند که دایناسورها همچون مارمولکها بر روی چهار پای خود راه می‌روند.

این اکتشاف ابتدای دورهٔ شکار سنگواره دایناسورها در آمریکا بود، به طوری که رقابت شدید میان ادوارد درینکر کوپ[پ ۱۲] و چارلز مارش[پ ۱۳] به جنگ استخوان معروف شد. این درگیری تقریباً ۳۰ سال، تا ۱۸۷۹، سال مرگ کوپ (که تمام دارایی خود را در این راه خرج کرده بود) انجامید. به این ترتیب مارش که تحت حمایت مالی سازمان زمین‌شناسی ایالات متحده آمریکا بود از این جنگ پیروز بیرون آمد. کلکسیون کوپ امروزه در موزهٔ تاریخ طبیعی نیویورک و کلکسیون مارش در دانشگاه ییل نگاهداری می‌شوند.

از آن پس، تجسس برای کشف دایناسورها در سراسر جهان، حتی در جنوبگان وسعت یافت. امروزه آمریکای جنوبی به ویژه آرژانتین، و چین که در اعماق خاک‌های آن فسیل‌های دست‌نخورده و اسکلت‌های کاملی پیدا شده‌اند، مورد توجه خاصی قرار می‌گیرند.[۲۲]

طبقه‌بندی دایناسورها[ویرایش]

تقسیم‌بندی دایناسورها به دو راسته بر پایه ساختار لگن خاصرهٔ آن‌ها صورت می‌گیرد

تیرانوسور نمونه‌ای است از دایناسورهای خزنده‌کفل

ساختار لگن خاصرهٔ دایناسورهای راستهٔ

خزنده‌کَفَلان

ادمونتوسور نمونه‌ای است از دایناسورهای پرنده‌کفل

ساختار لگن خاصرهٔ دایناسورهای راستهٔ

پرنده‌کفلان
  • دایناسورها
طبقه‌بندی دایناسورها
براکیوسوروس[پ ۱۹] یک مثال از دایناسورهای سوسمارپا[پ ۲۰]
استروتیومیموس، یک دایناسورددپا[پ ۴۶] شترمرغ مانند.
دایناسورهای پرنده‌پای[پ ۵۵]مختلف و یک دایناسور ناجوردندان[پ ۵۶]. دور چپ:کامپتوزاروس[پ ۵۷]، چپ:ایگوانودون، مرکز زمینه:شانتونگوسور، مرکز پیش‌زمینه:دریوسوروس، راست: کاریتوسور، دور راست (کوچک):هترودونتوسور[پ ۵۸]، دور راست (بزرگ): تنونتوسور

سین تیا کشیشیان