وبلاگ دانش اموزی سین تیا کشیشیان

دانش اموز کلاس ششم دبستان دخترانه ی تونیان

وبلاگ دانش اموزی سین تیا کشیشیان

دانش اموز کلاس ششم دبستان دخترانه ی تونیان

درباره بلاگ
وبلاگ دانش اموزی سین تیا کشیشیان

در این وبلاگ سعی خواهم کرد پروژه های درسی خود را با همکلاسی هایم و دیگر دانش اموزان به اشتراک بگذارم

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۳۷ مطلب در آذر ۱۳۹۳ ثبت شده است

۲۴ آذر ۹۳ ، ۰۹:۲۹

منظومه ی شمسی

منظومهٔ شمسی، منظومهٔ خورشیدی یا سامانهٔ خورشیدی (به انگلیسیSolar System) سامانه‌ای متشکل از یک ستارهبه نام خورشید و اجرام آسمانی است که در مدارهایی پیرامون آن می‌گردند.

منظومهٔ شمسی از انفجار یک ابرنواختر و فروریزش یک ابر چرخان پدید آمد و در دوران رنسانس و با مشاهدات افرادی از جملهگالیلئو گالیله کشف‌شد. این منظومه در بازوی شکارچی، کهکشان راه شیری واقع‌شده و ۲۵٬۰۰۰ سال نوری از مرکز کهکشانی و کنارهٔ کهکشان فاصله دارد. خورشید بیش از ۹۹٫۸ درصد جرم منظومهٔ شمسی را شامل می‌شود و منبع انرژی بسیار از جمله انرژی گرما و نور است. این ستاره یک ستارهٔ نوع جی رشته اصلی و عضوی از جمعیت ستارگان نخستین است. بقای منظومهٔ شمسی به بقای خورشید وابسته است و اگر خورشید نابود شود، منظومهٔ شمسی نیز نابود می‌شود.

منظومهٔ شمسی دارای هشت سیاره (تیر، ناهید، زمین، مریخ، مشتری (سیاره)، زحل، اورانوس و نپتون) و پنج سیارهٔ کوتوله(سرس، پلوتو، هائومیا، ماکی‌ماکی و اریس) است. چهار سیارهٔ نخست، سیارات درونی یا زمین‌سان هستند و بیشتر از سنگساخته شده‌اند و چهار سیارهٔ دیگر سیارات بیرونی یا غول‌های گازی هستند و از گازهای مختلف ساخته شده‌اند. علاوه بر این اجرام، منظومهٔ شمسی دارای اجرام دیگری از جمله ماه‌ها، سیارک‌ها، شهاب‌وارها، شهاب‌ها، شهاب‌سنگ‌ها و دنباله‌دارهاست. منظومهٔ شمسی هم‌چنین دارای مناطق خاصی از جمله کمربند سیارک‌ها، کمربند کویپر و دیسک پراکنده است.

ماده‌ای نازک و فشرده به نام محیط میان‌سیاره‌ای میان سیارات و اجسام دیگر وجود دارد. اجزای سازندهٔ محیط میان‌سیاره‌ای ازهیدروژن خنثی و غیر یونیزه‌شده، گاز پلاسما، پرتوهای کیهانی و ذرات گرد و غبار تشکیل شده‌اند. در واقع این تصور که فضا یک خلأکامل است، نادرست است و مواد محیط میان‌سیاره‌ای در فضا وجود دارد. سدنا ۹۰۳۷۷ دورترین جسم کشف‌شده در منظومهٔ شمسی است که اوج آن ۱۰۰۰ واحد نجومی است و تناوب مداری آن ۱۰٬۵۰۰ سال به طول می‌انجامد. ابری کروی‌شکل و بزرگ به نام ابر اورت منظومهٔ شمسی را احاطه کرده‌است و از ۲٬۰۰۰ تا ۵٬۰۰۰ واحد نجومی دورتر از خورشید آغاز می‌شود و تا ۱۰۰٬۰۰۰–۵۰٬۰۰۰ واحد نجومی دورتر از خورشید ادامه می‌یابد. منظومهٔ شمسی تا جایی گسترش می‌یابد که دیگر تحت تأثیر خورشید (نفوذ نور خورشید، گرانش خورشیدی، میدان مغناطیسی خورشید و بادهای خورشیدی نباشد. هلیوپاز مرز میان محیط میان‌سیاره‌ای وفضای میان‌ستاره‌ای است. هلیوپاز به عنوان مرز بیرونی منظومهٔ شمسی در نظر گرفته می‌شود و برآورد شده‌است که میان ۱۱۰ تا ۱۷۰ واحد نجومی از خورشید فاصله دارد.

سین تیا کشیشیان
۲۴ آذر ۹۳ ، ۰۹:۲۷

دوومیدانی

تاریخچه[ویرایش]

تصویر یک مسابقهٔ دو روی یک سفال یونانی، حدود ۵۰۰ قبل از میلاد
رشته پرش با نیزه

مسابقات دو، پیاده‌روی، پرش و پرتاب از دوران پیشاتاریخ تاکنون انجام می‌شده‌است. سنگ‌نگاره‌هایی از مسابقات دو و پرش ارتفاع بر روی مقبره‌های مصری متعلق به ۲۲۵۰ سال پیش از میلاد وجود دارد. ایرلندی‌های باستان از حدود ۱۸۰۰ سال قبل از میلاد مسابقاتی را برگزار می‌کردند که پرتاب سنگ و دو نیز در بین آنها بود. وقتی یونانیان در ۷۷۶ ق.م برگزاری بازی‌های المپیک را آغاز کردند تنها رشته‌‌ای که در چندین دوره ابتدایی در آن برگزار شد مسابقه دو سرعت معروف به استادیون بود که دوندگان طول ورزشگاه (حدود ۲۰۰ متر) را می‌دویدند. در دوره‌های بعدی رشته‌های دیگری از جمله پرتاب‌ها و پرش‌ها نیز برگزار شدند و مهمترین رشته مسابقات پنج‌گانه محسوب می‌شد که از پنج رشته دو استادیون،پرش طول، پرتاب دیسک، پرتاب نیزه و کشتی تشکیل می‌شد.

شعار دو و میدانی در المپیک به زبان یونانی «سیتیوس، آلتیوس، فورتیوس» به‌معنی «سریعتر، بالاتر و قوی‌تر» است.

محل برگزاری مسابقات[ویرایش]

مسابقات دو بر روی پیست مخصوص بیضی‌شکل دو و مسابقات میدانی یعنی پرتاب‌ها و پرش‌ها بر روی زمین چمن ورزشگاه برگزار می‌شود. طول پیست در ورزشگاه‌های فضای باز ۴۰۰ متر و در سالن‌ها ۲۰۰ متر است. بر اساس استانداردهای فدراسیون جهانی برگزاری مسابقات دو نباید بیش از ۲۵ دور در فضای باز و ۱۵ دور در سالن طول بکشند به همین جهت حداکثر مسافت دو در استادیوم ۱۰ هزار متر و در سالن ۳ هزار متر است و مسافت‌های طولانی‌تر مانند ماراتن در جاده برگزار می‌شوند.

پرش‌های دوومیدانی شامل پرش طول، پرش ارتفاع، پرش سه گام و پرش با نیزه و رشته‌های پرتابی شامل پرتاب وزنه، چکش، دیسک و نیزه می شوند. رشته‌های ترکیبی دوومیدانی هم دهگانه، هفتگانه و پنجگانه هستند که در آن‌ها ورزشکاران چندین رشته مسابقه داده و با توجه به نتیجه ای که د هر رشته کسب می‌کنند امتیازی به دست آورده و در پایان کسی که امتیازات بیشتری داشته باشد برندهع مسابقه خواهد بود.

رشته‌ها[ویرایش]

رشته‌های رسمی قهرمانی جهان دوومیدانی
دو میدانی رشته‌های ترکیبی
دوهای سرعت دوهای نیمه‌استقامت دوهای استقامت دوهای بامانع دوهای امدادی پرش‌ها پرتاب‌ها
۶۰ متر
۱۰۰ متر
۲۰۰ متر
۴۰۰ متر
۸۰۰ متر
۱۵۰۰ متر
۳۰۰۰ متر
۵۰۰۰ متر
۱۰۰۰۰ متر
ماراتن
۶۰ متر بامانع
۱۰۰ متر بامانع
۱۱۰ متر بامانع
۴۰۰ متر بامانع
۳۰۰۰ متر بامانع
۴ در ۱۰۰ متر امدادی
۴ در ۴۰۰ متر امدادی
پرش طول
پرش سه‌گام
پرش ارتفاع
پرش بانیزه
پرتاب وزنه
پرتاب دیسک
پرتاب چکش
پرتاب نیزه
پنجگانه زنان
هفتگانه
دهگانه
  • رشته‌هایی که مورب نوشته شده فقط در قهرمانی جهان داخل سالن برگزاری می‌شوند


مسابقات جاده[ویرایش]

دوهای جاده‌ای مسابقاتی هستند که در جاده‌های آزاد برگزار می‌شوند و گاه در پیست پایان می‌پذیرند. این مسابقات در مسافت‌های مختلف و معمولا در رشته‌های استقامتی (۵ کیلومتر به بالا) برگزار می‌شوند. دوهای جاده‌ای از محبوب‌ترین ورزش‌ها هستند که دوندگان بسیاری از جمله ورزشکاران حرفه‌ای، آماتور و همینطور ورزشکاران تفننی را به خود جذب می‌کنند. مسابقات دو جاده‌ای را برای هر مسافتی می‌توان برگزار کرد اما مسافت‌های معمول ۵ کیلومتر، ۱۰ کیلومتر، نیمه‌ماراتن (۲۱٫۰۹۷۵ کیلومتر) و ماراتن (۴۲٫۱۹۵ کیلومتر) هستند. ماراتن تنها مسابقه دو جاده است که در المپیک و قهرمانی جهان برگزار می‌گردد و با اتمام این رشته المپیک پایان می‌یابد. البته بخش پایانی ورزش سه‌گانه هم از دو ۱۰ کیلومتر جاده تشکیل می‌شود. پنج تورنمنت معتبر ماراتن دنیا هر ساله در شهرهای برلین، لندن، بوستون، نیویورک و شیکاگو برگزار می‌شوند.

دو صحرانوردی[ویرایش]

نوشتار اصلی: دو صحرانوردی

دو صحرانوردی طبیعی‌ترین بخش دوومیدانی است که در فضای آزاد و بر روی عوارض طبیعی زمین بر‌گزار می‌شود. مسابقات دو صحرانوردی معمولاً در فصل پائیز و زمستان و در مسافت‌های ۴ تا ۱۲ کیلومتری بر‌گزار می‌شود و مسیر آن معمولاً شامل علفزار و زمین‌های خاکی با عبور از درختزارها و دشت‌های باز و تپه‌های با شیب ملایم می‌شود. مهمترین مسابقه این رشته ورزشی قهرمانی دو صحرانوردی جهان است که از سال ۱۹۷۳ هر سال توسط اتحادیه بین‌المللی فدراسیون‌های دو و میدانی بر‌گزار می‌شود.

مسابقات پیاده‌روی[ویرایش]

نوشتار اصلی: مسابقه پیاده‌روی

مسابقات پیاده‌روی معمولا بر روی جاده و گاهی بر روی پیست، برگزار می‌شود. پیاده‌روی تنها رشته دوومیدانی است که داورانی بر روی اجرای تکنیک ورزشکاران نظارت دارند. همواره یکی از پاهای پیاده‌روها باید با زمین تماس داشته باشد و پای جلوی آنها باید صاف باشد و از زانو شکسته نشود. مسابقات پیاده‌روی هم در مسافت‌های مختلفی برگزار می‌شود. در المپیک مردان در دو مسافت ۲۰ کیلومتر و ۵۰ کیلومتر و زنان در مسافت ۲۰ کیلومتر مسابقه می‌دهند.


سین تیا کشیشیان
۲۴ آذر ۹۳ ، ۰۹:۲۲

ببر

ویژگی‌ها و فرگشت[ویرایش]

کهن ترین بقایای گربه سانی مانند ببر Panthera palaeosinensis (عبارت Panthera به معنی پلنگ مانند) نام دارد که در چین و جاوه پیدا شده است. این گونه نزدیک به ۲ میلیون سال پیش در آغازپلیستوسن زندگی می کرده و اندامی کوچکتر از ببر امروزی داشته است. نخستین سنگواره‌های ببر واقعی به جاوه نسبت داده می‌شود و مربوط به ۱٫۶ تا ۱٫۸ میلیون سال پیش است. در سوماترا و چین هم سنگواره‌های متفاوتی از ببر مربوط به آغاز و میانهٔ پلیستوسن یافت شده است. زیرگونه‌ای که ببر ترینیل نام دارد نزدیک به ۱٫۲ میلیون سال پیش در سنگواره‌ای در ترینیل جاوه یافت شده است.[۷]

ببرها نخستین بار در اواخر پلیستوسن به هند و شمال آسیا رفتند سپس به ژاپن و ساخالین رسیدند. سنگواره‌های یافت شده در ژاپن نشان می‌دهد که ببرهای محلی مانند زیرگونه‌های بازماندهٔ جزیره کوچکتر از گونه‌های جزیرهٔ اصلی اند این ممکن است به دلیل این پدیده باشد که بزرگی اندام به فضای محیط و احتمالاً میزان دسترسی به شکار بستگی دارد. تا آغاز هولوسین، ببرها در بورنئوهمین طور در جزیرهٔ پالاوان در فیلیپین زندگی می‌کردند.[۸]

ویژگی‌ها[ویرایش]

استخوان بندی
جمجمه، کشیده شده توسط N. N. Kondakov.

ببرها اندامی عضلانی دارند بویژه اندام‌های جلو، سر آن‌ها هم بزرگ است. موهای بدن ببر چیزی میان سایه‌های نارنجی یا قهوه‌ای و رنگ سفید، بویژه در نواحی پیشین اندام ببر است همچنین خط‌های سیاه هم به وضوح بر روی بدن دیده می‌شود. صورت ببر موهای بلندی دارد این موها بویژه در نرها بلندتر است. مردمکِ دایره‌ای دارند و رنگ عنبیه آن‌ها زرد است. گوش‌های کوچک گِرد آن‌ها از پشت علامت‌های سیاه دارد که یک نقطهٔ سفید را دربر می‌گیرد. این نقطه، نقطهٔ چشم-مانند نام دارد[۱] که نقش مهمی در ارتباطات جانور بازی می‌کند.[۹]

الگوی خط‌های بدن ببر برای هر یک از آن‌ها مانند اثر انگشت، یکتا است، پژوهشگران از این ویژگی برای شناسایی آن‌ها در محیط آزاد یا باغ وحش استفاده می‌کنند. کاربرد این خط‌ها احتمالاً برای پنهان شدن است آن‌ها به کمک این خط‌ها می‌توانند در میان سایه‌ها یا چمن‌ها برای شکار پنهان شوند. این خط‌ها بر روی پوست ببر هم وجود دارد به عبارت دیگر اگر موهای بدن ببر تراشیده شود باز این الگو بر روی پوست دیده می‌شود.

ببرها در میان تمام گربه سانان از گوناگونی ابعاد بیشتری برخوردارند[۱۰] که ببرهای مازندران، بنگال و سیبری بزرگترین زیرگونه‌های ببر به شمار می‌روند. یک ببر نر بزرگسال متوسط که مربوط به شمال هند یا سیبری باشد نزدیک به ۱۰۰ تا۱۲۰ کیلوگرم سنگین تر از یک شیر بزرگسال نر است.[۱۰] طول ببرهای ماده از ۲۰۰ تا ۲۲۷ سانتی‌متر و وزن آن‌ها از ۶۵ تا ۱۸۰ کیلوگرم تغییر می‌کند همچنین بزرگترین طول جمجمهٔ آن‌ها از ۲۶۸ تا ۳۱۸ میلیمتر است. طول بدن نرها از ۲۵۰ تا ۳۹۰ سانتیمتر، وزن آن‌ها از ۹۰ تا ۳۶۵ کیلوگرم و بزرگترین طول جمجمهٔ آن‌ها از ۳۱۶ تا ۳۸۳ میلیمتر است.[۱۱] به نظر می‌رسد که بزرگی اندام جمعیت‌های مختلف ببرها به اقلیم منطقهٔ زندگی شان مربوط است (قانون برگمان) و می‌توان آن را با تنظیم دمایی توضیح داد.[۱] یک ببر نر بزرگ سیبری می‌تواند به طول ۳٫۵ متر با در نظر گرفتن خمیدگی‌ها و ۳٫۳ متر بدون خمیدگی‌ها و به وزن ۳۶۳ کیلوگرم برسد. این اندازه‌ها بسیار بزرگتر از ابعادی است که کوچکترین زیرگونهٔ ببر می‌تواند به آن برسد برای نمونه ببر سوماترایی می‌تواند به وزن ۷۵ تا ۱۴۰ کیلوگرم برسد. از کل طول بدن ببر، دم آن ۰٫۶ تا ۱٫۱ متر آن را از آن خود کرده است.[۱۲][۱۳] بلندی شانه‌های ببر از ۰٫۷ تا ۱٫۲۲ متر از زمین می‌رسد.[۲] بهترین رکورد وزن ببر در رکوردهای جهانی گینس، ۳۸۹ کیلوگرم است و از آن ببر بنگالی است که در ۱۹۶۷ شکار شد احتمالاً وزن زیاد آن به دلیل گاومیشی بوده که شب پیش خورده بوده است.[۱۴][۱۵]

در همهٔ گونه‌ها، ببر ماده از ببر نر اندام کوچکتری دارد البته بحث اختلاف وزن نر و ماده بیشتر برای ببرهای بزرگ صورت می‌گیرد که این اختلاف تا ۱٫۷ برابر می‌تواند برسد.[۱۶] همچنین پنجهٔ جلویی ببر نر از ماده بزرگتر است. زیست شناسان از این تفاوت بزرگی پنجه در شناسایی رد و تشخیص جنسیت صاحب رد پا، بهره می‌برند. بازشدگی‌های استخوان بینی در شیرها بزرگتر از ببر است اما به دلیل گوناگونی‌های فراوانی که در جمجمهٔ این دو جانور دیده می‌شود، تنها با دیدن ساختار فک پایینی می‌توان، اطمینان حاصل کرد.[۱۷] جمجمهٔ ببر بسیار مانند شیر است.[۱۸]

زیرگونه‌ها[ویرایش]

۹ زیرگونه از ببر وجود دارد که سه تای آن‌ها نابود شده‌است. که گذشتهٔ آن‌ها به بنگلادش، سیبری، ایران، افغانستان، هند چین و آسیای جنوب شرقی باز می‌گردد همچنین ببرهای مربوط به سه جزیرهٔ اندونزی به شدت در خطرند. سه زیرگونهٔ باقی‌مانده به ترتیب جمعیت در فضای آزاد عبارتند از:

  • ببر بنگال که به آن ببر هندی هم می‌گویند که در هند، نپال، بوتان و بنگلادش زندگی می‌کند و فراوان ترین زیرگونه با جمعیتی کمتر از ۲۵۰۰ بزرگسال است. در سال ۲۰۱۱ جمعیت برآورد شده برای ببرها، ۱۵۲۰ تا ۱۹۰۹ در هند، ۴۴۰ در بنگلادش، ۱۵۵ در نپال و ۷۵ در بوتان است.[۱۹] این ببر در چمنزارهای آبرفتی، جنگل‌های گرمسیری، جنگل درختان کوتاه، جنگل‌های برگریز خشک و مرطوب و مناطق رویش کرنا زندگی می‌کند. طول سراسری ببر بنگال نر با در نظر گرفتن دم آن، ۲۷۰ تا ۳۱۰ سانتیمتر است درحالی که جنس مادهٔ آن‌ها از ۲۴۰ تا ۲۶۵ سانتیمتر طول دارند. همچنین وزن جنس نر از ۱۸۰ تا ۲۶۰ کیلوگرم و وزن جنس ماده از ۱۰۰ تا ۱۸۵ کیلوگرم تغییر می‌کند.[۱][۲۰] در شمال هند و نپال، ببرها معمولاً بزرگترند برای مثال وزن جنس نر، میانگین ۲۳۵ کیلوگرم و ماده ۱۴۱ کیلوگرم است.[۲۱] در ۱۹۷۲ پروژه‌ای در جهت نگهداری از ببرها و نگهداشتن منطقه‌هایی با اهمیت زیستی به عنوان میراث ملی آغاز شد[۲۲] اما تقاضای بالا برای قاچاق استخوان‌ها و برخی اندام‌های ببر وحشی برای استفاده در طب سنتی چینی دلیلی شد برای بیشتر شدن فشار شکار غیرقانونی ببر در شبه قارهٔ هند.[۲۳] انجمن حفاظت از حیوانات وحشی هند اعلام کرده است که ۸۹۳ مورد شکار غیرقانونی ببر در بازهٔ سال‌های ۱۹۹۴ تا ۲۰۰۹ در هند انجام شده است که تنها گوشه‌ای از شکار غیرقانونی واقعی و تجارت غیرقانونی است که در هند صورت می‌گیرد.[۲۴]
  • ببر هندوچین که به آن ببر کربت (Corbett) هم می‌گویند در کامبوج، چین، لائوس، میانمار، تایلند و ویتنام پیدا می‌شود. این گونهٔ ببر نسبت به ببر بنگال کوچکتر و تیره تر است. وزن نرهای آن‌ها میان ۱۵۰ تا ۱۹۵ کیلوگرم و ماده‌ها میان ۱۰۰ تا ۱۳۰ کیلوگرم است.[۱] جای زندگی آن‌ها بیشتر در جنگل‌های کوهستانی یا نواحی تپه‌ای است. بر پایهٔ برآوردهای دولتی در مجموع حدود ۳۵۰ مورد از این زیرگونه در منطقه زندگی می‌کند که به شدت در خطر شکار غیرقانونی قرار دارند و یا به دلیل شکار بیش از اندازهٔ زنجیرهٔ خوراک آن‌ها مانند گوزن و خوک‌های وحشی، به شدت در خطر کمبود شکار (غذا) اند. همچنین مشکلاتی مانند درون‌زایی و از دست رفتن زیستگاه از دیگر مشکلات ببرهای این منطقه است. نزدیک به سه-چهارم ببرهایی که در ویتنام کشته می‌شوند صرف ساخت داروهای چینی می‌شوند.
  • ببر مالایی (جکسونی) این ببر که تا سال ۲۰۰۴ هنوز یک زیرگونهٔ جداگانه برای خود در نظر گرفته نمی‌شد به طور ویژه در جنوب شبه‌جزیرهٔ مالایا یافت می‌شوند. این دسته بندی تازه پس از پژوهش‌های Luo et al از آزمایشگاه پژوهش‌های گوناگونی ژنتیکی، بخشی از انستیتو ملی سرطان ایالات متحده آمریکا اعلام شد. بر پایهٔ اعلام رسمی شمار این جانوز ۵۰۰ مورد است که به شدت در خطر شکار غیرقانونی است. ببر مالایی دومین زیرگونه از نظر کوچکی اندام است که میانگین وزن نر آن ۱۲۰ کیلوگرم و میانگین وزن ماده آن ۱۰۰ کیلوگرم است. ببر مالایی یک نماد ملی در مالزی است و تصویر آن را می‌توان بر روی لباس نظامی یا آرم برخی موسسه‌ها مانند Maybank، بزرگترین موسسه مالی مالزی دید.
  • ببر سوماترایی تنها در جزیرهٔ اندونزیایی سوماترا پیدا می‌شود و یک گونه در معرض انقراض است.[۲۵] این ببر کوچکترین ببر زندهٔ جهان است که وزن نرهای آن ۱۰۰ تا ۱۴۰ کیلوگرم و وزن ماده‌های آن ۷۵ تا ۱۱۰ کیلوگرم است.[۱] اندام کوچک آن‌ها به دلیل سازگار شدن با جنگل‌های انبوه جزیرهٔ سوماترا، جایی که زندگی می‌کنند، و اندام کوچک‌تر شکار آن‌ها است. جمعیت این ببر ۴۰۰ تا ۵۰۰ مورد برآورد شده که بیشتر در پارک‌های ملی دیده می‌شوند. بررسی‌های ژنتیکی وجود ژنی یکتا و ویژه در این ببر را نشان داده است که ممکن است منجر به گونهٔ تازه‌ای از ببر شود، البته اگر منقرض نشود؛[۲۶] از این رو حفاظت از ببرهای این منطقه اولویت بیشتری پیدا می‌کند. تخریب زیستگاه مشکل اصلی جمعیت ببرهای منطقه است که گاهی در پارک‌های حفاظت شده هم دیده می‌شود. در میان سال‌های ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۰ مرگ ۶۶ ببر گزارش شده است که تقریباً برابر با ۲۰٪ جمعیت آن‌ها است.
  • ببر سیبری که به آن ببر آمور هم می‌گویند ساکن منطقهٔ پیرامون رود آمور-یوسوری از سرزمین پریمورسکی و خاباروفسک در شرق دور سیبری است.[۲۷] این جانور در میان بزرگترین جانوران خشکی جای دارد که برای نرها طول سر و بدن میان۳۰۰ تا۳۳۰ سانتیمتر و برای ماده‌ها ۲۵۰ تا ۲۸۰ است که به این اندازه، طول دم بین ۶۰ تا۱۱۰ سانتیمتر را هم باید افزود. وزن ببر نر بزرگسال آن ۳۰۰ تا ۳۶۰ کیلوگرم و وزن مادهٔ بزرگسال ۱۲۰ تا۱۹۰ کیلوگرم است.[۱]پوشش بدن ببر سیبری بسیار ضخیم است و رنگ نمای بدن آن طلایی کمرنگ است و تعداد کمتری خط دارد. سنگین ترین ببر سیبری که تا کنون پیدا شده وزنی برابر با۳۸۴ کیلوگرم داشته که البته در درستی آن تردید وجود دارد.[۲] در سال ۲۰۰۵ بین ۳۳۱ تا ۳۹۳ ببر بزرگسال و کمتر از بزرگسال در منطقه وجود داشت که جمعیت ببرهایی که تولید مثل می‌کردند ۲۵۰ مورد بود. این جمعیت برای یک دهه ثابت نگه داشته شده بود اما بررسی‌ها نشان داده که پس از سال ۲۰۰۵ شمار ببر روسی رو به کاهش است.[۲۸] در آغاز سدهٔ میلادی روابط تبارزایش این ببر مورد بازبینی قرار گرفت و شباهت‌های بسیاری میان ببر سیبری و ببر مازندران پیدا شد و معلوم شد که ببر سیبری نزدیک ترین خانواده به ببر مازندران است و جد بسیار نزدیکی دارند.[۲۹]
  • ببر جنوب چین که به آن ببر شیامن یا ببر آموی هم می‌گویند در خطرترین گونهٔ ببر است و نام آن در فهرست ۱۰ جاندار در معرض نابودی قرار دارد.[۳۰] این گونهٔ ببر، یکی از گونه‌های کوچک است که طول نر و مادهٔ آن میان ۲٫۲ تا ۲٫۶ متر می‌باشد. وزن ببرهای نر میان ۱۲۷ تا ۱۷۷ کیلوگرم و وزن ببرهای ماده میان ۱۰۰ تا ۱۱۸ کیلوگرم است. از سال ۱۹۸۳ تا ۲۰۰۷ هیچ ببر جنوب چینی دیده نشده است. اما در سال ۲۰۰۷ یک کشاورز یکی از این ببرها دید و برای مستندسازی عکس آن را با دوربین دستی گرفت.[۳۱][۳۲] اما بعدها معلوم شد که این عکس واقعی نیست بلکه از یک تقویم چینی برداشته شده است به این ترتیب خبر دیده شدن ببر به یک رسوایی بزرگ تبدیل شد.[۳۳][۳۴][۳۵] در ۱۹۷۷ دولت چین قانونی مبنی بر ممنوعیت شکار ببر تصویب کرد اما به نظر تصویب این قانون خیلی دیر انجام شده بود. چون ظاهراً این ببر در دنیای بیرون منقرض شده است. در حال حاضر ۵۹ ببر جنوب چین به صورت در قفس، وجود دارد که خود این ببرها از ۶ ببر بوجود آمده‌اند از این رو تنوع ژنتیکی مربوط به این گونهٔ ببر در آن‌ها دیده نمی‌شود. درحال حاضر تلاش‌هایی در جهت فرستادن این ببرها به دنیای بیرون در حال انجام است.

گونه‌های نابودشده[ویرایش]

تصویر ببر مازندران (منقرض شده)، باغ وحش برلین
تصویر شیببر، جنس نر (راست) و جنس ماده (چپ)
  • ببر بالی تنها در محدودهٔ جزیرهٔ اندوزیایی بالی زندگی می‌کرد و کوچک ترین زیرگونه بود. وزن نرهای آن ۹۰ تا ۱۰۰ کیلوگرم و وزن ماده‌ها ۶۵ تا ۸۰ کیلوگرم بود.[۲] ببرهای بالی آن قدر شکار شدند تا اینکه برای همیشه نابود شدند. آخرین ببر بالی که دیده شد، یک ببر ماده بود که احتمالاً در ۲۷ سپتامبر ۱۹۳۷ در سامبار کیما، در غرب بالی کشته شد. هیچ ببر بالی در قفس هم وجود ندارد. ببر همچنان نقش مهمی در هندوئیسم بالی بازی می‌کند.
  • ببر مازندران که به آن ببر توران یا ببر هیرکانی هم می‌گویند در جنگل‌های پراکنده و یا نزدیک رودخانه‌ها در غرب و جنوب دریای خزر و احتمالاًآسیای مرکزی در تکله‌مکان سین‌کیانگ زندگی می کرده است. این ببر تا آغاز دههٔ ۱۹۷۰ نابود نشده بود.[۳۶] ببر آمور از دید ژنتیکی نزدیک ترین گونهٔ زنده به ببر مازندران است.[۲۹]
  • ببر جاوه در محدودهٔ جزیرهٔ جاوه زندگی می کرده و تا میانهٔ دههٔ ۱۹۷۰ همچنان وجود داشته است.[۳۷] ببر جاوه از ببر بالی بزرگتر بود، وزن نرهای آن میان ۱۰۰ تا ۱۴۰ کیلوگرم و وزن ماده‌ها ۷۵ تا ۱۱۵ کیلوگرم بود.[۳۸] پس از سال ۱۹۷۹ هیچ ببر جاوه‌ای در گسترهٔ کوه بتیری دیده نشد.[۳۹]بررسی‌هایی که در گسترهٔ پارک ملی کوه هالیمون سالاک انجام شد به نشانه‌های دقیقی از ادامهٔ حیات ببرها در منطقه پیدا نکرد.[۴۰]

دورگه[ویرایش]

برای آگاهی بیشتر مقاله‌های ببشیر و شیببر را هم نگاه کنید.

دورگه سازی در میان گربه‌سانان بزرگ از جمله ببر، نخستین بار در سدهٔ ۱۹ میلادی مورد توجه قرار گرفت، هنگامی که باغ وحش‌ها برای بدست آوردن سود و توجه بیشتر تلاش می‌کردند گونه‌های عجیب تری را ارائه کنند.[۴۱] تولید مثل میان شیر و ببر (بیشتر ببر سیبری و ببر بنگال) باعث بوجود آمدن دورگه‌هایی به نام شیببر و ببشیر می‌شود.[۴۲] در دوره‌ای این دورگه‌ها به فراوانی در باغ وحش‌ها تولید می‌شدند اما امروزه به دلیل تاکید بر حفظ گونه‌ها و زیرگونه‌های اصلی، چندان تمایلی به این کار نیست. البته در باغ وحش‌های خصوصی در چین، همچنان دورگه‌ها تولید می‌شوند.

شیببر از ارتباط میان شیر نر و ببر ماده بوجود می‌آید،[۴۳] این جانور رشد بسیار زیادی دارد چون ژن مربوط به کنترل رشد در آن وجود ندارد از این رو شیببر بسیار بزرگتر از پدر و مادر خود می‌گردد. شیببر رفتار و فیزیک هر دو پدر و مادر خود را دارد (نقطه‌ها و خط‌ها). شیببرهای نر توان باروری ندارند اما جنس مادهٔ آن‌ها معمولاً از این توان برخوردار است. ۵۰٪ احتمال دارد که شیببر نر یال داشته باشد که اگر داشته باشد یال آن تنها به اندازهٔ نیمی از یال شیر نر واقعی خواهد بود. طول شیببرها بین ۳ تا ۳٫۶ متر (۱۰ تا ۱۲ پا) است و می‌توانند وزنی میان ۳۶۰ تا ۴۵۰ کیلوگرم (۸۰۰ تا ۱۰۰۰ پوند) و حتی بیشتر، داشته باشند.[۴۳]

ببشیر جانوری کمیاب تر است که از ارتباط میان شیر ماده و ببر نر بوجود می‌آید.[۴۴]

گوناگونی رنگ[ویرایش]

ببر سفید[ویرایش]

نوشتار اصلی: ببر سفید

یک کروموزم دگرچینهٔ مشهور باعث بوجود آمدن ببر سفید می‌شود، حیوانی که در دنیای وحش بیرون بسیار کمیاب است اما به دلیل شهرت در برخی باغ وحش‌ها تولید می‌شود. تولید ببرهای سفید معمولاً موجب درون‌زایی می‌شود. ابتکارهای زیادی در جفت گیری میان ببرهای سفید و نارنجی و با گونه‌های مختلف صورت گرفت تا مشکلات موجود را حل کند اما در نهایت ببرهای سفیدی که به دنیا می‌آمدند با نارسایی‌های فیزیکی مانند کژپشتی همراه بودند.[۴۵][۴۶]

یک جفت ببر سفید در باغ وحش سنگاپور

علاوه بر این ببرهای سفید معمولاً انحراف چشم دارند. حتی ببرهای سفید سالم هم معمولاً به اندازهٔ ببرهای نارنجی بدست آمده از پدر و مادرهای مشترکشان عمر نمی‌کنند. داده‌های مربوط به ببرهای سفید نخستین بار در سدهٔ ۱۹ میلادی ثبت شد.[۴۷] ببرهای سفید تنها هنگامی به دنیا می‌آیند کهکروموزم دگرچینهٔ کمیاب موجود در ببرهای سفید در هر دو پدر و مادر موجود باشد. برآورد شده که تنها یکی از ۱۰،۰۰۰ ببری که به صورت طبیعی به دنیا می‌آید، سفید است. ببر سفید یک زیرگونهٔ جدا نیست بلکه تنها یک گوناگونی رنگ است از آنجایی که ببر سفید در طبیعت تنها در میان ببرهای بنگال دیده شده است[۴۸] (و همهٔ ببرهای سفید در قفس هم از یک سو به ببر بنگال متصل اند) از این رو تصور بر این است که چیرگی ژنی که باعث سفید شدن ببرهای می‌شود تنها در ببر بنگال وجود دارد.[۴۵][۴۹] یکی از تصورهای نادرستی که وجود دارد این است که گمان شود ببرهای سفید به اندازهٔ ببرهای معمولی در خطر نیستند. گمان نادرست دیگر این است که برخلاف خط‌های سیاهی که در بدنشان است باز تصور کنیم ببرهای سفید دچار زالی اند. تفاوت ببرهای سفید نسبت به دیگر ببرها علاوه بر خزهای سفید، داشتن چشمان آبی نیز است دلیل این پدیده یک جهش در یک اسید آمینه است که پروتئین SLC45A2 را حمل می‌کند.[۵۰]


ببر طلایی[ویرایش]

نوشتار اصلی: ببر طلایی
یک ببر کمیاب طلایی در باغ وحشبوفالو

علاوه بر آنچه گفته شد چیرگی در یک ژن می‌تواند باعث بوجود آمدن ببرهای بسیار غیرطبیعی «طلایی» شود، گاهی به این ببرها، نام «توت فرنگی» هم داده می‌شود. ببرهای طلایی، خزهایی به رنگ طلایی روشن، پاهایی رنگ و رو رفته (سفید) و خط‌های نارنجی ضعیفی دارند. خز بدن این‌ها به نظر بسیار ضخیم‌تر از حالت طبیعی است.[۵۱] شمار بسیار اندکی ببر طلایی در جهان وجود دارد، در مجموع ۳۰ مورد. مانند ببرهای سفید ببرهای طلایی هم باید حتماً از یک سو به ببر بنگال وصل باشند. برخی ببرهای طلایی ژن ببرهای سفید را با خود به همراه دارند هنگامی که دو تا از این ببرها با هم جفت گیری کنند می‌توانند ببر سفید بدون خط تولید کنند. هم ببر سفید و هم ببر طلایی می‌توانند از ببر بنگال معمولی بزرگتر شوند.

دیگر رنگ‌ها[ویرایش]

تا کنون ببر سیاهی به صورت مستند دیده نشده است تنها یک استثنا وجود دارد که یک نمونهٔ مرده در سال ۱۸۴۶ در چیتاگونگ بررسی شده است.[۵۲]گزارش‌های تایید نشده‌ای از ببر «آبی» و ببر خاکی رنگ هم وجود دارد. ببرهایی که بخش زیادی از بدنشان یا همهٔ آن سیاه باشد اگر در واقعیت وجود داشته باشند به عنوان یک جهش دانسته می‌شوند و نه یک گونهٔ جداگانه.[۴۵]

گستردگی بوم[ویرایش]

در گذشته، ببرها در سراسر آسیا از قفقاز و دریای خزر تا سیبری و جزایر اندونزیایی جاوه، بالی و سوماترا دیده می‌شدند. در بازهٔ سدهٔ ۲۰ میلادی، ببرهای غرب آسیا ناپدید شدند و محل زندگی آن‌ها به باقی ماندهٔ زیستگاه محدود شد. امروزه باقی ماندهٔ زیستگاه ببرها از هند در غرب تا چین و آسیای جنوب شرقی کشیده شده است. شمال محدودهٔ زیستگاه آن‌ها تا نزدیکی رود آمور در غرب سیبری کشیده شده است. امروزه تنها جزیرهٔ بزرگی که زیستگاه ببرها می‌باشد، سوماترا است.[۴]

ببرها در بازهٔ دههٔ ۱۹۴۰ میلادی از جزیرهٔ بالی، در دههٔ ۱۹۷۰ از پیرامون دریای خزر و در دههٔ ۱۹۸۰ از جزیرهٔ جاوه ریشه کن شدند. از دست رفتن زیستگاه، شکار غیرقانونی ببر و خوراک ببرها همگی فرایندهایی اند که منجر به خالی شدن جنگل‌ها از ببر و دیگر پستانداران بزرگ در سراسر جنوب و جنوب شرق آسیا می‌شوند. از آغاز سدهٔ ۲۰ میلادی زیستگاه تاریخی ببرها تا ۹۳٪ کوچکتر شده و برآورد می‌شود که در دههٔ ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۷ زیستگاه آن‌ها ۴۱٪ کوچکتر شده باشد.[۵۳]

باقی ماندهٔ سنگواره ببرها نشان می‌دهد که این جانور در بازهٔ پلیستوسن و هولوسین در بورنئو و پالاوان در فیلیپین حضور داشته‌اند.[۵۴][۵۵]

ببرها می‌توانند در گونه‌های مختلفی از زیست‌گاه زندگی کنند این زیستگاه‌ها حتماً باید به اندازهٔ کافی امکان استتار و دسترسی کافی به آب و شکار داشته باشند. ببرهای بنگال در جنگل‌های گوناگونی زندگی می‌کنند از جملهٔ آن می‌توان به جنگل‌های مرطوب، همیشه‌سبز و نیمه همیشه‌سبزِ آسام و شرق بنگال، نواحی مردابی کرنای دلتای رود گنگ، جنگل برگریز نپال، و جنگل گیاهان با برگ‌های نوک تیز گهات غربی اشاره کرد. علاوه بر این‌ها ببرها را گاهی می‌توان در چمن‌زارها، ساوانا، جنگل‌های تایگا و زیستگاه‌های سنگی هم دید. در مقایسه با شیرها، ببرها زیستگاه‌های با گیاهان انبوه که استتار در آن آسان تر است را بیشتر دوست دارند. در این صورت، تنها زندگی کردن ببرها در مقایسه با گله‌ای زندگی کردن شیرها یک کاستی دانسته نمی‌شود. بنابراین زیستگاه ببرها باید غار یا درختانی با حفره‌های بزرگ یا پوشش گیاهی انبوه که بتوانند در میان پوشش رنگ‌های آن پنهان شوند، را داشته باشند.[۵۶]

زیست و رفتار[ویرایش]

یک ببر در حال شنا در آبگیر، باغ وحشدورتموند، آلمان

ببرهای بزرگسال بیشتر دوست دارند تنها زندگی کنند تنها در حالتی که شرایط ویژه‌ای مانند فراوانی شکار برقرار شود به صورت دسته جمعی زندگی می‌کنند. ببرهای هم جنس تلاش می‌کنند که جابجایی‌هایشان را قلمرو مشخصی که در آن نیازهایشان فراهم می‌شود، محدود کنند. ببرهایی که محدوده‌های مشترک در قلمروشان دارند به خوبی از رفتارها و حرکت‌های یکدیگر آگاه‌اند.[۵۲]

گستردگی قلمرو یک ببر بیشتر به فراوانی شکار بستگی دارد که برای ببرهای نر، دسترسی به ببرهای ماده هم از عوامل تعیین کنندهٔ گستردگی قلمرو است. قلمرو یک ببر ماده حدود ۲۰ کیلومتر مربع است درحالی که قلمرو ببرهای نر بسیار گسترده‌تر است و تا ۶۰ تا ۱۰۰ کیلومتر مربع هم می‌رسد. البته ببرهای نر دوست دارند که قلمروشان با چند ببر ماده نقطهٔ اشتراک داشته باشد.[۵۷]

ببرها، شناگران ماهری اند و بیشتر می‌بینیم که در آبگیرها، دریاچه‌ها و رودخانه‌ها در حال شنایند. در میان گربه سانان بزرگ، تنها جگوارها مانند ببر علاقهٔ زیادی به شنا دارند.[۵۸] آن‌ها می‌توانند عرض یک رودخانه به طول ۶ تا ۷ کیلومتر یا در طول یک روز، مسافتی به طول ۲۹ کیلومتر را شنا کنند.[۵۶] ببرها در هنگام گرمای شدید روز در آبگیرها خنک می‌شوند همچنین می‌توانند شکار خود را از آب بگیرند و یا در آب با خود ببرند.

روابط میان ببرها کمی پیچیده است آن‌ها به نظر از هیچ قانونی مربوط به قلمرو پیروی نمی‌کنند برای مثال با اینکه ببرها تلاش می‌کنند از یکدیگر پرهیز کنند اما دیده شده که هم نرها و هم ماده‌ها شکار را میان یکدیگر به اشتراک بگذارند، این به اشتراک گذاری معمولاً با جنس مخالف یا توله‌ها انجام می‌شود. برای نمونه جورج شالر دیده است که یک ببر نر یک شکار را با دو ببر ماده و چهار توله‌شان شریک شده است. ببرهای ماده دوست ندارند که یک ببر نر به توله‌هایشان نزدیک شوند اما در پدیده‌ای که جورج شالر از نزدیک دید، ببرهای ماده هیچ تلاشی برای محافظت یا دور نگاه داشتن توله‌هایشان از ببر نر نداشتند، احتمالاً این ببر نر پدر توله‌ها بوده است. اما استفان میلز در کتاب «ببر» (Tiger) گفته است که ببرهایی که با هم هیچ نسبتی ندارند هم ممکن است با هم در یک شکار سهیم شوند. این پدیده در پارک ملی رانتامبور دیده شده بود:[۵۹]

دیده شد که یک ببر مادهٔ چیره به نام پادمینی یک نیلی‌گاو نر به وزن ۲۵۰ کیلوگرم را شکار کرده بود. شاهدان، ببر را بلافاصله پس از سپیده دم به همراه سه تولهٔ ۱۴ ماهه اش بر سر شکار دیدند. آن‌ها برای ۱۰ ساعت بدون مزاحم بودند. در طول این بازهٔ زمانی، دیگر اعضای خانواده که عبارت بود از دو ببر مادهٔ بزرگسال و یک ببر نر بزرگسال، به یکدیگر (پادمینی و توله‌هایش) پیوستند. تا ساعت ۳ حدود ۹ ببر بر سر شکار بود.

ببرهای ماده تلاش می‌کنند قلمروشان را به گونه‌ای ترتیب دهند که نزدیک قلمرو مادرشان باشد همپوشانی قلمرو مادر با توله‌هایش با گذر زمان کاهش می‌یابد. اما ببرهای نر تلاش می‌کنند قلمروشان به دور از ببرهای مادهٔ خانواده باشد و این تعیین قلمرو در سن جوانتری تعیین می‌شود. یک ببر نر جوان قلمرو خود را در جایی بدون ببر نر دیگر، می‌سازد اگر هم در محدودهٔ ببر نر دیگر قرار گیرد تنها تا زمانی باقی می‌ماند که به اندازهٔ کافی بزرگ و قوی شود که بتواند ببر نر میزبان را به چالش بکشد. بیشتر نرخ مرگ و میر (۳۰ تا ۳۵٪ در سال) میان ببرهای جوانی که به تازگی از قلمرو کودکی خود جدا شده‌اند و به دنبال قلمروی از آن خود می‌گردند، دیده می‌شود.[۵۹]

واکنش ببر هنگام دیدن جنس ماده

ببرهای نر معمولاً نسبت به ورود جنس نر در قلمروشان بیشتر واکنش نشان می‌دهند تا ببرهای ماده نسبت به ورود جنس ماده، این اندرکنش در ببرهای ماده بیشتر به ترساندن محدود می‌شود اما در ببرهای نر به خشونت کشیده می‌شود. دیده شده که ببر شکست خورده برای نشان دادن پذیرش شکست بر روی کمر خود غلت می‌خورد یا به صورت فرمانبردار شکم خود را نشان می‌دهد.[۶۰] هنگامی که پیروز میدان مشخص می‌شود ببر پیروز یک ببر فرمانبردار را در قلمرو خود می‌پذیرد تا زمانی که آن‌ها دور از هم زندگی می‌کنند.[۵۹] خشن ترین ستیزها هنگامی روی می‌دهد که پای یک ببر ماده دردوره فحلی در میان باشد که نتیجهٔ ستیز به مرگ یکی از دو ببر می‌رسد، البته چنین پدیده‌ای کمتر روی می‌دهد.[۵۹][۶۰]

یک ببر نر برای مشخص کردن مرزهای قلمرو اش، با پاشیدن ادرارش به درختان[۶۱][۶۲][۶۳] یا ترشحات کیسه‌های مقعدی یا با علامت گذاشتن با مدفوع، مرزهای قلمرو را تعیین می‌کند. ببر نر با دیدن جنس ماده و بو کردن ادرار ماده برای بررسی باروری آن، چهرهٔ ویژه‌ای به خود می‌گیرد. ببرها مانند دیگر گربه سانان می‌غرند این غرش ببرها می‌تواند هم برای نشان دادن خشونت باشد و هم غیر آن.

در گذشته برای برآورد جمعیت ببرها با استفاده از گچ، رد پای ببر را نشانه گذاری می‌کردند. البته اعتراض شد که این روش چندان دقیق نیست.[۶۴]روش‌های دیگر برای بررسی ببرها در حیات وحش عبارتند از استفاده از دوربین برای به دام انداختن ببر، روش‌های بر پایهٔ دی‌ان‌ای و روش‌های رادیویی.

نحوه زندگی و شکار[ویرایش]

در دنیای وحش ببرها بیشتر از جانوران اندازهٔ بزرگ و متوسط تغذیه می‌کنند. بیشتر پژوهش‌ها نشان داده که ترجیح ببرها به شکار سم داران با کمینهٔ وزن ۹۰ کیلوگرم است.[۶۵][۶۶] شکارهای ببر به ترتیب میزان علاقه عبارتند از: آهوی قهوه‌ای، گوزن خالدار، آهوی باتلاق، گراز وحشی، نیلی‌گاو، بوفالوی آبی وگاومیش (بوفالوی اهلی) که بسیاری در هند یافت می‌شوند.[۶۵] گاهی هم ببرها به شکار درندگان دیگر از جمله سگ، پلنگ، پایتون هندی، خرس تنبل و تمساح می‌روند. در سیبری خوراک اصلی ببر نوعی گوزن بومی شرق آسیا و گراز وحشی است (نزدیک ۸۰٪ شکارهای ببر) پس از آن گوزن ژاپنی، موس، شوکای سیبری و آهوی ختن در فهرست شکار قرار دارد.[۶۷] در سوماترا، آهوی قهوه‌ای، آهوی فریادکش، گراز وحشی و تاپیر مالایی شکارهای اصلی ببر اند.[۶۸][۶۹] ببر مازندران هم از کل سکایی، شتر، ویسنت قفقاز، غژگاو و اسب وحشی تغذیه می‌کرد. ببرها هم مانند دیگر درندگان اگر فرصتش پیش آید جانوران کوچک را هم شکار می‌کنند از جمله می‌توان به میمون، طاووس و دیگر پرندگانی که بیشتر روی زمین اند، خرگوش صحرایی، تشی و ماهی اشاره کرد.[۶۵]

فیل‌های بزرگسال برای اینکه شکار ببر باشند خیلی بزرگ اند اما با این حال دیده شده که میان ببر و فیل اندرکنش‌هایی صورت گیرد.[۷۰] کرگدن به دلیل داشتن اندام بسیار بزرگ، پوست بسیار ضخیم و خوی تند شکار بسیار دشواری برای یک ببر است اما یک بار در موردی دیده شد که یک ببر یک کرگدن هندی را شکار کند.[۷۱]

ببر هنگامی که پیر یا زخمی می‌شود و توان شکار عادی خود را ندارد به سراغ انسان می‌رود. چنین الگوی رفتاری در هند دیده شده است. تنها یک مورد استثنا وجود داشت که در جنگل سونداربانسیک ببر سالم به شکار ماهیگیران و روستاییان می‌رفت. به این ترتیب انسان کوچکترین بخش از زنجیرهٔ غذایی ببر را تشکیل می‌دهد.[۷۲] گاهی هم ببرها برای بدست آوردن فیبر غذایی، گیاهخوار می‌شوند. میوهٔ درخت Careya arborea گیاه مورد علاقهٔ ببر است.[۷۳]

ببرها معمولاً هفته‌ای یکبار به شکار بزرگ می‌روند.[۷۴]

تولید مثل[ویرایش]

غرش‌های سهمگین ببرهای نر در فصل جفت یابی، می‌تواند برای جلب توجه ماده‌ها به کار رود و بویی که ماده‌ها به هنگام علامت گذاری از خود بر جای می‌گذارند، جفت گیری ببرها معمولاً در زمستان صورت می‌گیرد هر دو تا سه سال یکبار بچه می‌زاید. دوران آبستنی آنها در حدود ۱۰۵ تا ۱۱۳ روز است. معمولاً دو یا سه قلو می‌زایند ولی تعداد بچه‌ها تا ۶ نیز دیده شده است. بچه‌هایی که تازه متولد می‌شوند به اندازه یک گربه اهلی و به وزن ۱۴۰۰ گرم هستند و بعد از ۲ هفته چشم باز می‌کنند. بچه‌ها به سرعت رشد کرده و بعد از یک ماه کم‌کم به دنبال مادر خود راه می‌افتند. تا شش ماهگی از شیر مادر تغذیه می‌کنند و تا یکی دو سال با مادر می‌گردند ولی تا سه سالگی در حدود لانه می‌مانند و بعد از آن به نقاط دیگر می‌روند. در سن چهار سالگی از لحاظ جنسی بالغ می‌شوند.

قلمرو و گروه[ویرایش]

ببرها، چه نر و چه ماده، منطقهٔ بزرگی را به عنوان قلمرو انتخاب می‌کنند و آن را با روش‌های گوناگون علامت گذاری می‌کنند. ببرهای ماده قلمروی کوچکتری دارند و قلمرو آنها می‌تواند با هم همپوشانی داشته باشد و در قلمرو ببر نر قرار بگیرد. یا می‌توان گفت قلمرو یک ببر نر می‌تواند از قلمرو چندین ماده تشکیل شده باشد. البته این موضوع در رابطه با ببرهایی که قلمرو بزرگتری دارند، بیشتر مصداق پیدا می‌کند. ببرها به شدت بر سر تصاحب ماده‌ها و قلمرو با یکدیگر درگیر می‌شوند و می‌توانند یکدیگر را به شدت مجروح کنند.

رژیم غذایی و شکار[ویرایش]

ببرها معمولاً هفته‌ای یک‌بار به شکار بزرگ می‌روند.[۷۵] ببرها با توجه به امنیت قلمروشان، تصمیم می‌گیرند که روزها شکار کنند یا شب‌ها به دنبال طعمه بگردند. البته اغلب ببرها شب شکارند. ببرها معمولاً با اتکا به وزن بالا و پنجه‌های نیرومندشان بر روی طعمه می‌پرند و طعمه را به گونه‌ای زمین می‌زنند که شانس بسیار کمی برای فرار داشته باشد. ببرهای بزرگ با ضربهٔ مهلکی گردن شکار را می‌شکنند و باعث خفگی آن می‌شوند. گاهی اوقات هم گلوی طعمه را به سرعت به دندان می‌گیرند تا خفه شود. ببرها با همین قدرت بی نظیرشان جانورانی به بزرگی فیل یا کرگدن را از پا درمی آورند. اما طعمه‌های متداول ببر، پستانداران متوسط تا بزرگ نظیر گوزن، مرال، شوکا، آهو، گراز، جگوار و پرندگان یا خزندگان هستند. در مواقع کمبود غذا نیز به دام‌های اهلی مانند گاو و گاومیش حمله می‌کند.

«روز جهانی ببر»[ویرایش]

روز ۲۹ ژوئیه برابر با ۷ مرداد به نام «روز جهانی ببر» نام‌گذاری شده‌است تا توجه به نجات نسل ببرها از خطر نابودی گونه‌ای جلب شود.[۷۶]

منابع 

سین تیا کشیشیان
۲۴ آذر ۹۳ ، ۰۹:۱۶

مدرسه

ویژگی‌های مدارس خوب[ویرایش]

والدین همیشه به دنبال یافتن مدرسه‌ای خوب برای تحصیل فرزند خود هستند. در زیر چند ویژگی یک مدرسهٔ خوب بیان می‌گردد.

۱- مدیر مدرسه خوب دارای برنامه آموزشی و تقو یم اجرایی سالانه فعالیت‌ها و ... می‌باشد. ۲- عوامل آموزشی مدرسه خوب با دانش آموزان دوست و رفیق هستند. ۳- معلمین از سواد کافی برخوردارند و با مسایل تعلیم و تربیت و روانشناسی آشنایی دارند. ۴- تعامل مناسبی بین عوامل آموزشگاه و دانش آموزان و اولیاء برقرار است. ۵- نظام مشاوره‌ای مدرسه خوب، کارا و اثربخش است. ۶ - مدرسه خوب دانش آموز را با مهارت‌های زندگی آشنا می‌کند به نحوی که به راحتی می‌تواند، وارد جامعه شود. ۷ - در مدرسه خوب، میراث فرهنگی، وطن دوستی، احترام به نیاکان و تاریخ و پرچم و ... گرامی داشته می شو د. ۸- فضای آموزشی مدرسه خوب (کلاس درس) متناسب با سن و پایه تحصیلی دانش آموزان محرک و جذاب است. ۹- فضای فرهنگی، هنری و فن آوری برای رفع نیازهای علمی و تحقیقی دانش آموزان مهیا می‌باشد. ۱۰- مدرسه خوب به شکوفایی استعداد و توانایی جسمی دانش آموزان اهتمام دارد و در جهت تامین فضا و امکانات ورزشی کوشا می‌باشد. ۱۱- در مدرسه خوب فضای نمازخانه رغبت انگیز، سالن‌ها وسیع و تمیز، سرویس‌های بهداشتی تمیز و استاندارد می‌باشد. ۱۲- مدرسه خوب به بهداشت روحی دانش آموزان توجه کافی دارد و با ایجاد کتابخانه، آزمایشگاه، اتاق خلاقیت و سالن سمعی و بصری در جهت تامین آن می‌کوشد. ۱۳- محیط آموزشی گویای معماری ایرانی و اسلامی و دارای پیام فرهنگی هنری است. ۱۴-گوش کردن به حرف معلم و دانستن درس. و ...

این مطلب برداشتی آزاد از مقاله‌ای در سایت مدرسه آنلاین است.[۱]

مدارس سنتی سواحل خلیج فارسدریافت

در سواحل جنوبی نیز مدارس از نظر شکل کالبدی و نوع مصالح همانند مساجد می‌باشند و همان تمهیداتی که جهت فراهم نمودن شرایط آسایش برای مساجد انجام می‌شد، برای مدارس نیز صورت می‌گرفت. این تمهیدات که در بناهایی با حیاط مرکزی و یا حیاط در یک سمت بنا بکار گرفته شده‌اند شامل: ارتفاع زیاد فضاهای مسکونی، بادگیرهای حجیم چهار طرفه، کوران دو طرفه هوا در داخل بنا، ایوان‌های عریض و مرتفع، پنجره‌های بلند و استفاده از نسیم شبانه روز بین دریا و خشکی می‌باشند.

همان اختلافی که بین مساجد سنی و شیعه دیده می‌شود، بین مدارس علمیه این دو مذهب نیز وجود دارد. مدارس اهل سنت دارای یک منار دو ماذنه است و قوس‌ها و ترئینات آن به ابنیه مذهبی جنوب خلیج فارس بیشتر شباهت دارد.[۲]

مدارس سنتی سواحل جنوبی دریای خزر

مدارس در سواحل جنوبی دریای خزر مانند مساجد، اکثرا به صورت حیاط مرکزی و درون گرا ساخته می‌شدند. البته به لحاظ جلوگیری از راکد ماندن هوای مرطوب و سنگین در صحن مدرسه و فضاهای اطراف آن سعی می‌شد باز شوهایی بر روی بدنه خارجی مدرسه قرار داده شود تا جابجایی و کوران هوا میسر گردد. مسجد جامع گرگان و مسجد جامع بابل هر دو به صورت مسجد مدرسه از نوع حیاط مرکزی و مدرسه علمیه سلیمان خان در ساری با حیاط مرکزی مستقل ساخته شده‌اند. مسجد مدرسه چها سوق در مجاور بازار قدیم بابل نیز به صورت حیاط مرکزی است و در یک ضلع آن مسجد و در ضلع دیگر آن اتاق‌های طلاب واقع است. ایوان سرتاسری در جلوی حجره‌های طلاب به عنوان یک فضای سر پوشیده که جابجایی هوا در آن تا حدی برقرار است، در طی ماه‌های گرم سال مورد استفادهٔ طلاب قرار می‌گیرد. این ساختمان مربوط به |دورهٔ صفویه است و در عهد قاجاریه تجدید بنا شده است. مصالح مورد استفاده و شکل کلی ساختمان مدارس در این سواحل همانند مساجد است و تنها تفاوت آن از لحاظ کالبدی، حجره‌های طلاب است که در دور حیاط مرکزی جهت اقامت طلاب ساخته شده است.[۳]

پلان مدارس[ویرایش]

معمولا ۵ نوع پلان اصلی برای مدارس مورد قبول واقع شده‌اند:

  • پلان فشرده
  • پلان حیاط دار
  • پلان شعاعی
  • پلان خطی
  • پلان ارگانیک[۴]]]

اصول طراحی مدرسه]

هر طرحی دارای اصول اولیه است که این اصول خلاقیت در طرح را از بین نمی‌برد بلکه طرح را از آشفتگی می‌رهاند.

مهمترین خصوصیاتی که در ساختار کلی یک مدرسه می‌تواند مورد توجه قرار گیرد در زیر ذکر شده است:

  • الگوهای سازماندهی مختلف و تلفیق آنها
  • فضاهای عمومی و ارتباط با جامعه (که معمولا در مجاورت ورودی ساختمان مدرسه هستند.)
  • ناحیه‌های مختلف فضایی (مانند ناحیه کلاس‌ها، ناحیه فضاهای عمومی، ناحیه فضاهای باز بیرونی و...)
  • نقش راهروها به عنوان مسیر و هسته سازماندهنده، نقاط تاکید مسیر (ابتدا و انتهای مسیر)، فضاهای همجوار مسیر، فضاهای درون مسیر و مانند آن.
  • فضاهای باز بیرونی (به صورت درون گرا یا یرون گرا).
  • استفاده از دسته فضاها و تشکیل واحدهای همجوار فضایی که خصوصا در سازماندهی کلاس‌ها موثر است.[۵]

منبع]

سین تیا کشیشیان
۲۳ آذر ۹۳ ، ۲۱:۴۶

ایا می دانید

 

 

دانستنی

 

 

*اسبها قادرند در حالت ایستاده بخوابند.

*کانگروها قادرند ۳ متر به سمت بالا و ۸ متر به سمت جلو بپرند.

*قلب میگو در سر آن واقع است.

*گونه ای از خرگوش قادر است ۱۲ ساعت پس از تولد جفت گیری کند.

*دارکوب ها قادرند ۲۰ بار در ثانیه به تنه درخت ضربه بزنند.

*سالانه ۵۰۰ فیلم در امریکا و ۸۰۰ فیلم در هند ساخته میگردد.

*آدولف هیتلر گیاهخوار بوده است.

*تمامی پستانداران به استثنای انسان و میمون کور رنگ میباشند.

*عمر تمساح بیش از ۱۰۰ سال میباشد.

*تمام قوهای کشور انگلیس جزو دارایی های ملکه انگلیس میباشند.

*موریانه ها قادرند تا ۲ روز زیر آب زنده بمانند.

*مزه سیب، پیاز و سیب زمینی یکسان میباشد.و تنها بواسطه بوی آنهاست که طعم های متفاوتی می یابند.

*فیلها قادرند روزانه ۶۰ گالن آب و ۲۵۰ کیلو گرم یونجه مصرف کنند.

*جغدها قادر به حرکت دادن چشمان خود در کاسه چشم نمیباشند.

*۸۰ درصد امواج مایکرو ویو تلفنهای همراه بوسیله سر جذب میگردد.

*قد فضانوردان هنگامی که در فضا هستند ۵ تا ۷ سانتی متر بلنتر میگردد.

*بلژیک تنها کشوری است که فیلمهای غیر اخلاقی را سانسور نمیکند.

*جلیغه ضد گلوله، برف پاک کن شیشه خودرو و پرینتر لیزری همگی اختراعات زنان میباشند.

*موز پر مصرف ترین میوه کشور امریکا میباشد.

*درتمام انسانهای کره زمین ۹۹٫۹ % شباهت ژنتیکی وجود دارد.

*۹۸٫۵ % از ژنهای انسان و شامپانزه یکسان میباشند.

* قلب انسان بطور متوسط ۱۰۰ هزار بار در سال میتپد.

*لئوناردو داوینچی مخترع قیچی میباشد.

*سطح شهر مکزیک سالانه ۲۵ سانتی متر نشست میکند.

*۵۰ %جمعیت جهان هیچگاه در طول حیات خود از تلفن استفاده نکرده اند.

*در هر ۵ ثانیه یک کامپیوتر در سطح جهان به ویروس آلوده میگردد.

*ظروف پلاستیکی ۵۰ هزار سال طول میکشد تا در طبیعت شروع به تجزیه شدن کنند.

*اغلب مارها دارای ۶ ردیف دندان میباشند.

*۹۰% سم مارها از پروتئین تشکیل یافته است.

 





دانستنی ها
سین تیا کشیشیان
۲۳ آذر ۹۳ ، ۲۱:۳۸

دایناسور ها

نام[ویرایش]

اسکلت یک آلوسور در کنار یک استگوسور

طبقه‌بندی دایناسوریا رسماً در سال ۱۸۴۲ توسط دیرین‌شناس انگلیسی ریچارد اوون[پ ۵] نامیده شده بود، که برای اشاره کردن به «تبار جدا یا از زیرراسته خزندگان سوسماری» استفاده کرد، در نتیجه در انگلستان و سراسر دنیا به رسمیت شناخته شد.[۶] این اصطلاح از کلمهٔ یونانی δεινός (دنیوس به معنی وحشت‌ناک، نیرومند یا شگفت‌انگیز) و کلمهٔ یونانی σαύρα (سورا به معنی مارمولک یا حیوان خزنده) مشتق شده‌است.[۷] با این وجود نام طبقه‌بندی اغلب به دندان، چنگال‌های و دیگر مشخصات ترسناک دایناسورها اشاره دارد، ریچارد اوون صرفاً قصد داشته به اندازه و عظمتشان برگردان کند.[۸] در زبان عامیانه انگلستان دایناسور بعضی اوقات برای شرح دادن کهنه یا ناموفق بودن یک چیزی یا شخصی، بکار گرفته می‌شود با وجود این‌که دایناسورها ۱۶۰ میلیون سال روی کرهٔ زمین حکومت می‌کردند و فراوانی و تنوع آن‌ها و تنوع وارثانشان (پرندگان) زیاد بوده‌است. این کاربرد تا موقعی که دایناسورها به عنوان موجوداتی خون‌سرد و تنبل تلقی می‌شدند متداول شد.[۹]

ریخت‌شناسی[ویرایش]

دایناسورهای گیاهخوار، گوشتخوار و همه چیز خوار[ویرایش]

بعضی از دایناسورها گوشتخوار بودند. اما بیشتر دایناسورها گیاهخوار بودند. در هر زنجیرهٔ غذایی، باید موجودات زنده بیشتری در سطح‌های پایین تر زنجیره غذایی وجود داشته باشد وگرنه انتقال انرژی غذا کافی نخواهد بود. شمار زیادی از گیاهان (تولید کنندگان یا آنها که خودبخود تغذیه می‌کنند) غذای تعداد کمتری از گیاهخواران (مصرف کنندگان اولیه نامیده می‌شوند) را تأمین می‌کنند. این گیاهخواران به وسیله تعداد کمتری از گوشتخواران (مصرف کنندگان ثانویه نامیده می‌شوند) خورده می‌شوند. برای مثال صدها جریب گیاه لازم بوده تا گروه کوچکی از تریکراتوپ‌ها تغذیه شوند. این گروه تریکراتوپ‌ها می‌توانستند غذای تنها یک تی رکس را تأمین کنند تا تی رکس به زندگیش ادامه دهد. اگر شما به انواع دایناسورها نگاه کنید، می‌بینید که ۶۵ درصد دایناسورها گیاهخوار بودند و تنها ۳۵ درصد آنها گوشتخوار بودند. اگر به فسیل‌های پیدا شده هم نگاه کنید می‌بینید که درصد گیاهخواران حتی بیش از این افزایش می‌یابد. چون که فسیل‌های زیادی از بعضی از دایناسورهای گیاهخوار پیدا شده. برای مثال بیش از صد فسیل پروتوسراتوپ‌ها پیدا شده، در حالی که در مقابل تنها چند فسیل تی رکس پیدا شده‌است.[۱۰]

تعادل[ویرایش]

هنگامی که در یک جامعه تعداد گوشتخواران افزایش می‌یابد، آنها تعداد بیشتر و بیشتری از گیاهخواران را می‌خورند و جمعیت گیاهخواران کاهش می‌یابد. پس برای گوشتخواران سخت تر و سخت تر می‌شود تا گیاهخوارانی پیدا کنند و بخورند و در نتیجه تعداد گوشتخواران به ناچار کاهش پیدا می‌کند. به خاطر همین جمعیت گوشتخواران و گیاهخواران در حالت تعادل نسبتاً باثباتی می‌ماند. چون که اگر جمعیت گیاهخواران کاهش یابد، جمعیت گوشتخواران را هم محدود می‌کند. تعادل مشابهی بین گیاهان و گیاهخواران نیز وجود دارد. یعنی اگر میزان گیاهان کاهش یابد تعداد گیاهخواران نیز کاهش می‌یابد.[۱۰]

گیاهخواران[ویرایش]

گیاه‌خواران معمولاً دندان‌های کند و بی نوکی دارند که برای کندن گیاهان (برگ‌ها، شاخه‌های کوچک و...) مناسب است. همچنین بعضی‌ها دندان‌های تخت و صافی دارند که برای خرد و آسیاب کردن فیبرهای گیاهی سخت مناسب است. بسیاری از گیاهخواران هم یک کیسه لب دارند که می‌توانند برای مدتی غذا را در آن ذخیره کنند. گیاهخواران معمولاً باید نسبت به گوشتخواران حجم خیلی بزرگ تری از مواد غذایی را بخورند تا همان مقدار کالری را به دست آورند (چون که برگ‌ها، شاخه‌های کوچک و ریشه‌ها کالری کمتری دارند. گیاهخواران معمولاً دستگاه‌های گوارش بزرگ‌تری هم نسبت به گوشتخواران دارند. در بعضی از دایناسورها سنگها (که گاسترولیت نامیده می‌شود) به خرد کردن فیبرها در احشا کمک می‌کرد. بعضی از انکیلوسوروس‌ها حتی محل‌های تخمیر (مثل اتاقک‌هایی) داشتند که فیبرهای گیاهی در آنها تجزیه می‌شد. تنها راه دقیق برای فهمیدن این که کدام گیاهان را کدام دایناسوری می‌خورده، پیدا کردن بقایای معده فسیل شده یا مدفوع فسیل شده دایناسور است که در آن مواد گیاهی گوارده یافت می‌شود. اما باقی مانده‌های معده فسیل شده بی نهایت نادر پیدا می‌شود و به سختی می‌توان فهمید مدفوع پیدا شده هم مال کدام دایناسور است. با این محدودیت‌ها نوع غذای یک دایناسور را تنها می‌توان بر اساس نوع دندان‌هایی که دایناسور داشته (می‌توانسته مواد گیاهی سخت یا نرم را بخورد)، محلی که در آن زندگی می‌کرده (آب و هوا و محل سکونت و... آن چه بوده که معمولاً شناخته شده نیست) و این که کدام گیاهان در طول دوره زمانی ویژه‌ای در آن حوالی بودند، فهمید. احتمال دارد که در طول دوره میانه‌زیستی گیاهانی شامل سرخسها، سرخس‌های نخلی، دم‌اسبی‌ها، سرخس‌های تخم ریز، درخت معبد و خزه‌ها بیشتر وجود داشته‌اند. بنابراین دایناسورها در دوره میان‌زیستی بیشتر از این گیاهان تغذیه می‌کردند. گیاهان گلدار هم در طول دوره کرتاسه تکامل پیدا کرده و به وجود آمده‌اند.[۱۰]

گوشتخواران[ویرایش]

گوشتخواران یا ددپایان نیاز داشتند تا راهی برای به دست آوردن گوشت پیدا کنند. دایناسورهای گوشتخوار معمولاً پاهای قوی بلندی داشتند که با استفاده از آنها می‌توانستند سریع بدوند تا شکارشان را به چنگ آورند. آنها همچنین به فک‌های قوی بزرگ و دندان‌های تیز و چنگال‌های مرگبار نیاز داشتند تا بتوانند شکارشان را پاره پاره کنند و بکشند. دید خوب، حس بویایی تیز و یک مغز بزرگ برای این که استراتژی‌های شکار را طرح ریزی کنند هم خیلی برای شکار موفق مهم بوده. بسیاری از گوشتخواران (مثل سهمگین‌پنجه Deinonychus و تهی‌پیکر Coelophysis) ممکن است به شکل گله‌ای شکار می‌کرده‌اند. به طوری که همکاری جمعی برای یک شکار خوب لازم بوده. حیواناتی که در درجه اول لاشخورند (حیواناتی که گوشت می‌خورند بدون این که خودشان حیوانی را بکشند) برای دریدن گوشت و شکستن استخوان‌ها برای به دست آوردن مغز مغذی استخوان به دندان‌های خیلی تیز و فک‌های قوی نیاز داشتند. البته بیشتر گوشتخواران اگر فرصتی دست دهد لاشخورند. بعضی از دایناسورها ماهی‌خوار بودند که شامل سنگین‌پنجه Baryonyx و تمساح‌وَش Suchomimus می‌شوند. بعضی از دایناسورها ممکن است حتی همنوع‌خوار بوده‌اند و همنوع خودشان را می‌خورده‌اند.[۱۰]

جانوران همه‌چیزخوار[ویرایش]

تنها چند دایناسور شناخته شده همه چیزخوار بوده‌اند (یعنی هم گیاهان و هم جانوران را می‌خورده‌اند). بعضی مثال‌ها از همه چیزخوارها پرنده‌وَشان Ornithomimid و خاگ‌دزد Oviraptor هستند که گیاهان، تخم‌ها، حشرات و... را می‌خوردند. همچنین بیشتر گیاهخواران، همه چیزخوار اتفاقی بودند. چون که موقعی که گیاهان را می‌خوردند تعداد خیلی زیادی از حشرات و جانوران کوچک را هم می‌بلعیدند.[۱۰]

عجیب و غریب‌ها[ویرایش]

مرغ‌وش Gallimimus دایناسوری پرنده‌وش بوده‌است که ذرات ریز غذای الک شده (مثل سخت‌پوستان ریز) را می‌خورده. یعنی با استفاده از صفحات شانه‌مانند در دهانش از لجن و گل و لای و آب رودها این جانداران را می‌گرفته.[۱۰]

مطالعه تغذیه دایناسورها[ویرایش]

راه‌های خیلی متفاوتی برای مطالعه نوع تغذیه دایناسورها وجود دارد که شامل این هاست

۱. مدفوع فسیل شده: مدفوع فسیل شده به تشخیص رفتارهای غذایی دایناسور کمک می‌کند. اخیراً در کانادا یک مدفوع بزرگ پیدا شده که شاید به یک تی رکس تعلق داشته باشد. مدفوع، استخوان‌های خرد شده در خود دارد که نشان می‌دهد که تی رکس استخوان‌های شکارش را خرد می‌کرده و همه چیزها را کامل نمی‌بلعیده.

۲. مواد فسیل شده داخل معده: این مواد خیلی به ندرت پیدا می‌شود. اما بعضی چیزها پیدا می‌شوند. از جمله محتوای معده یک سنگین‌پنجه (باریونیکس) که موجوداتی در مقیاس ماهی و سینوسوروپتریکس، یک دایناسور پرنده مانند در خود دارد. این دایناسور تنها دایناسوری است که معده اش بخش‌های بدن یک پستاندار کوچک ناشناخته را در خود دارد.

۲. دندان‌ها: ساختمان دندان یک دایناسور هم به ما می‌گوید که دایناسور چه غذایی می‌خورده. گوشتخواران به دندان‌های تیز برای دریدن و فروکردن یا به دندان‌های قوی برای خرد کردن جانوران نیاز داشته‌اند. گیاهخواران دندان‌هایی داشته‌اند که با آنها می‌توانسته‌اند برگ‌ها و شاخه‌های کوچک را بکنند و بجوند.

۳. سنگ‌های معده: سنگ‌های سنگدان‌ها (که به گوارش یاری می‌رساند) همراه با فسیل‌های بعضی از دایناسورها پیدا شده‌اند. این سنگ‌ها اطلاعاتی درباره تغذیه دایناسورها می‌دهند.

۴. قطر شکم: اندازه احشاء هم نشانه نوع تغذیه است. گیاهخواران بزرگ به مقدار زیادی کالری نیاز داشتند تا وزنشان را حفظ کنند. برای به دست آوردن انرژی بسیار زیاد از مواد گیاهی، باید مقدار خیلی زیادی از گیاهان را می‌گواردند. برای این کار باید دستگاه گوارشی بزرگی در بدنشان وجود می‌داشته.[۱۰]

چند نوع دایناسور[ویرایش]

۱. تیرانوسور رکس:ازددپایان یا دایناسورهای چهارپا بود. ۲. دوتیرکی Diplodocus:از سوسمارپایان بود. ۳. سه‌شاخ‌چهره:ازجمله دایناسورهای شاخ‌دار بود. ۴. استگوسور: جانوری با پشت برآمده و سقف شیروانی بود.

بزرگترین دایناسور[ویرایش]

فسیل بزرگترین موجودی که تاکنون روی کره زمین زندگی کرده در می ۲۰۱۴ (اردیبهشت ۱۳۹۳) در آرژانتین پیدا شد. طول این دایناسور ۴۰ متر و ارتفاع او ۲۰ متر بوده است. این دایناسور عظیم‌الجثه که وزن او حدود ۷۷ تن (برابر مجموع وزن ۱۴ فیل آفریقایی) تخمین زده می‌شود، گیاه‌خوار بوده و احتمالاً در آخرین دوره حیات دایناسورها بر روی کره زمین می‌زیسته است. فقط استخوان ساق پای او به اندازه قد یک انسان است. این فسیل متعلق به یکی از گونه‌های تایتاناسورهاست که در دوره کرتاسه زندگی می‌کرده است، این دوره حدود ۶۵ میلیون سال پیش بوده است و ۷۰ میلیون سال به طول انجامیده است. استخوان‌های این دایناسور در کویری که در فاصله ۲۵۰ کیلومتری در غرب شهر Trelew در جنوب کشور آرژانتین قرار دارد، پیدا شد. هنوز نامی برای این گونه جدید دایناسور برگزیده نشده است. بر اساس سن لایه‌های زمین و صخره‌هایی که فسیل‌ها در میان آنها قرار گرفته بودند تخمین زده می‌شود دایناسورهای غول‌پیکر گیاه‌خوار حدود ۹۵ تا ۱۰۰ میلیون سال پیش در جنگل‌های پاتاگونیا می‌زیسته‌اند.[۱۱][۱۲] بزرگترین فسیلی که پیش از این یافت شده بود نام آرژانتیناسور به خود گرفته بود و ۷ تن سبک‌تر از این فسیل جدید بود.

دایناسور چهاربال[ویرایش]

در ژوئیه ۲۰۱۴ (مرداد ۱۳۹۳) فسیل یک دایناسور جدید با چهار بال کشف شد که پرهایی بسیار بلند در دم و اندام‌های عقب خود دارد. طول این موجود از پوزه تا انتهای پرهای دمش ۱۳۲ سانتیمتر برآورد شده است و براساس گزارش‌ها، بزرگ‌ترین دایناسور چهار بالی است که تاکنون کشف شده است. پرهای این دایناسور عظیم تا ۳۰ سانتیمتر درازا داشت و براساس پژوهشی که در نشریه علمی ارتباطات طبیعت منتشر شده است، داشتن چنین پرهای بلندی به این دایناسور اجازه می‌داد هنگام پرواز از سرعتش کم کند و فرودهای مطمئنی هم داشته باشد. چانگی‌یواپتور یانگی یکشکارچی عظیم پرنده در ابعاد هواپیمای بدون سرنشین بود و در دوره زمین‌شناسی کرتاسه در جایی که هم‌اکنون استان لیائولینگ چین است، زندگی می‌کرد. پرها روی اندام‌های عقبی این دایناسور به گونه‌ای غیرعادی بیرون زده‌اند که ممکن است به این دلیل باشد که آنها در واقع، بال‌های پشتی او بوده‌اند و از آنها برای پرواز استفاده می‌کرده است.[۱۳]

چانگی‌یواپتور گونه جدیدی از رده مایکرورپتورین‌ها است. این موجودات دیرین سرنخ‌هایی را از منشاء پرواز و روند تبدیل دایناسورهای پردار به پرندگان به دست می‌دهند. پیش از این، دیرین‌شناسان تصور می‌کردند که این موجودات عظیم با چهار بال، حلقه میانی در روند پیدایش پرندگان با دو بال بوده‌اند. اما فسیل‌هایی که به تازگی کشف شده‌اند، نشان می‌دهد که مایکرورپتورین‌ها یک شاخه تکاملی جانبی هستند. به این ترتیب، احتمالاً پدیده پرواز بارها بین گونه‌های پردار تکامل یافته است نه فقط بین گونه‌ای که در نهایت، به پرنده تبدیل شد.[۱۴]

دایناسوری با بزرگترین بینی[ویرایش]

در سپتامبر ۲۰۱۴ (شهریور ۱۳۹۳) باستان‌شناسان آمریکایی دایناسوری با بزرگ‌ترین بینی در بین دایناسورها را کشف کردند. کشف جدید «هادروسر کرتاسه» مربوط به گروه دایناسورهای اردک منقاران است. پژوهشگران این دایناسور را Rhinorex condrupus به معنای «شاه بینی» نامیدند. سوراخ‌های بینی این دایناسور با اندازه بینی این موجود مرتبط بوده و هیچ یک از دایناسورهای اردک منقاران چنین بینی‌ای ندارند. بسیاری از این نوع دایناسورهای علف‌خوار دارای استخوان‌های بزرگ در بالای سر هستند، اما این موجود استثنا بوده و در عوض سر بزرگ و بینی بزرگ دارد. علت اندازه بزرگ بینی این دایناسور هنوز ناشناخته است، اما علت بزرگی آن برخورداری از شامه قوی نبوده و ممکن است وسیله‌ای برای جفت‌یابی و تشخیص جفت در بین دیگر دایناسورها بوده باشد.[۱۵]

رفتارشناسی[ویرایش]

بازسازی چگونگی رفتار دایناسورها معمولاً بر اساس سنگواره‌های یافته شده، محیط زیست، شبیه‌سازیهای زیست‌مکانیکی که توسط رایانه انجام می‌گیرند و نیز مقایسه با گونههای مدرن صورت می‌گیرد. بنابراین بسیاری از نظریه‌های کنونی در رابطه با رفتارشناسی دایناسورها براساس فرضیه‌هایی است که ممکن است برای مدتی طولانی موضوعی برای مباحثه و انتقاد باقی بمانند. با این وجود، گمان می‌رود که بعضی رفتارها که در برخی سوسمارها و پرندگان (که بیش‌ترین خویشاوندی را نسبت به دایناسورها دارند) مشترک است، در دایناسورها نیز رواج داشته‌است.[۱۶]

گله[ویرایش]

اولین اثبات زندگی گلهای دایناسورها در سال ۱۸۷۸ در بلژیک رخ داد. به نظر می‌رسید ۳۱ ایگوانودون در یک فروریزی زمین فرورفته و غرق شده باشند. سپس مرگ‌هایی توده‌ای در چند جایگاه دیگر نیز کشف شد.
بر اساس این کشفیات و نیز فسیل‌هایی یافته شده، دانش‌مندان به این نتیجه رسیدند که زندگی گروهی در بسیاری از گونه‌های دایناسور رایج بوده‌است.[۱۶]

لانه‌سازی[ویرایش]

کشف لانه‌های مایاسورها[پ ۶] در مونتانا در سال ۱۹۷۸ نشان داد که مراقبت از نوزادان در راستهٔ پرنده‌پایان[پ ۷] فقط تا زمان بازشدن تخم‌ها نیست.[۱۷] شواهد دیگری نشان می‌دادند که چنین رفتاری در بعضی دایناسورهای دوران کرتاسه نیز همچون سالتازوروس[پ ۸] وجود داشت و آن‌ها همچونپنگوئنها کلنیهای عظیمی برای لانه‌سازی تشکیل می‌دادند.[۱۸]

جفت‌گیری[ویرایش]

Centrosaurus dinosaur.png

با وجود این که دانسته‌های امروز ما در این مبحث ناچیز هستند، ولی به نظر می‌رسد شاخ‌های برخی از دایناسورها همچون ددپایان احتمالاً به علت شکنندگی خود نه به عنوان وسیلهٔ دفاع، بلکه به عوان وسیلهٔ زورآزمایی در نرها استفاده می‌شدند.[۱۶]

طرز جابه‌جایی[ویرایش]

با توجه به فسیل‌های یافت شده، گمان می‌رود که هیچ‌کدام از دایناسورها حفار نبود، و فقط تعداد کمی از آن‌ها می‌توانستند از درخت بالا بروند. از آن‌جا که روند تکاملی پستانداران در دورهٔ نوزیستی به پیدایش جاندارانی حفار و بالارونده انجامید، نبود شواهدی بر وجود دایناسورهایی با چنین خصوصیاتی تعجب‌برانگیز است.

درک درستی از چگونگی جابه‌جایی دایناسورها درواقع کلیدی برای مدل‌سازی از رفتار آن‌ها می‌باشد. روش بیومکانیک اطلاعات مفیدی را در اختیار ما می‌گذارد، به طور مثال می‌تواند بر اساس نیروی ماهیچه‌ها و نیروی وزن بر ساختار اسکلت سرعت حرکت جاندار را مشخص کند، و یا این که آیا ددپایان بزرگ برای جلوگیری از آسیب‌دیدگی به هنگام دنبال کردن شکار، سرعت خود را کم می‌کردند یا نه[۱۹][۲۰]

جانداران هم‌دوره[ویرایش]

هم‌زمان با دایناسورها خزندههایی می‌زیستند که اغلب توسط فیلم‌ها و داستان‌ها دایناسور شناخته شده‌اند، با این حال از لحاظ علمی چنین نیست. معروف‌ترین آن‌ها عبارت اند از پتروسورها و پلسیوسورها، از جمله موساسورها و ایکتیوسورها.[۲۱]

تاریخچهٔ مطالعهٔ دایناسورها[ویرایش]

سابقهٔ شناخت دایناسورها به قرن‌ها پیش باز می‌گردد، بدون این که لزوماً به این نام شناخته شوند و یا حتی درک درستی از آن‌ها بشود.

چینی‌ها آثار و استخوان‌های یافت شدهٔ آن‌ها را به اژدها نسبت می‌دادند، درحالی که اروپاییان آن‌ها را بقایای نفیلیم یا موجوداتی غول‌آسا که در طوفان بزرگ کشته شدند می‌دانستند.

ژرژ کوویه[پ ۹]، زیست‌شناس فرانسوی، در سال ۱۸۰۸ مارمولک دریایی بزرگی را توصیف می‌کرد که موساسور نام دارد.

ایگوآنودون اولین گونه‌ای بود که در سال ۱۸۲۲ توسط زمین‌شناس انگلیسی گیدئون مانتل، که متوجه تشابهاتی میان فسیل‌های آن و ایگوانای امروزی شده بود، کشف شد. اولین مقالهٔ علمی دربارهٔ دایناسورها دو سال بعد توسط ویلیام باکلند[پ ۱۰]، استاد دانشگاه آکسفورد، و در رابطه بامگالوسور که فسیل آن به تازگی در نزدیکی آکسفورد کشف شده بود، منتشر گردید.

مطالعهٔ این جانداران به زودی مورد توجه همایش‌های علمی اروپایی و آمریکایی گردید، و در سال ۱۸۴۲، دیرین‌شناس انگلیسی، ریچارد اوون واژهٔ دایناسور را اختراع کرد. او مشاهده کرد که در میان بقایای دایناسورهایی که تا آن زمان کشف شده بودند تشابهاتی وجود دارد، به همین دلیل تصمیم گرفت رده‌بندی جدیدی تهیه کند. او با کمک همسر ملکه ویکتوریا موزهٔ تاریخ طبیعی لندن را به وجود آورد تا کلکسیون ملی فسیل‌ها و بقایای دایناسورها را به نمایش بگذارد.

یکی از اولین دایناسورهایی که در آمریکا کشف شد هادروسوروس فولکی[پ ۱۱] بود که در سال ۱۸۵۸ در نیوجرسی کشف شد. این اکتشاف بسیار مهم بود، چرا که این اولین اسکلتی بود که تقریباً به طور کامل پیدا شده بود، و در ضمن نشان می‌داد که این جانور بدون شک دوپا بوده‌است. تا این زمان دانشمندان فکر می‌کردند که دایناسورها همچون مارمولکها بر روی چهار پای خود راه می‌روند.

این اکتشاف ابتدای دورهٔ شکار سنگواره دایناسورها در آمریکا بود، به طوری که رقابت شدید میان ادوارد درینکر کوپ[پ ۱۲] و چارلز مارش[پ ۱۳] به جنگ استخوان معروف شد. این درگیری تقریباً ۳۰ سال، تا ۱۸۷۹، سال مرگ کوپ (که تمام دارایی خود را در این راه خرج کرده بود) انجامید. به این ترتیب مارش که تحت حمایت مالی سازمان زمین‌شناسی ایالات متحده آمریکا بود از این جنگ پیروز بیرون آمد. کلکسیون کوپ امروزه در موزهٔ تاریخ طبیعی نیویورک و کلکسیون مارش در دانشگاه ییل نگاهداری می‌شوند.

از آن پس، تجسس برای کشف دایناسورها در سراسر جهان، حتی در جنوبگان وسعت یافت. امروزه آمریکای جنوبی به ویژه آرژانتین، و چین که در اعماق خاک‌های آن فسیل‌های دست‌نخورده و اسکلت‌های کاملی پیدا شده‌اند، مورد توجه خاصی قرار می‌گیرند.[۲۲]

طبقه‌بندی دایناسورها[ویرایش]

تقسیم‌بندی دایناسورها به دو راسته بر پایه ساختار لگن خاصرهٔ آن‌ها صورت می‌گیرد

تیرانوسور نمونه‌ای است از دایناسورهای خزنده‌کفل

ساختار لگن خاصرهٔ دایناسورهای راستهٔ

خزنده‌کَفَلان

ادمونتوسور نمونه‌ای است از دایناسورهای پرنده‌کفل

ساختار لگن خاصرهٔ دایناسورهای راستهٔ

پرنده‌کفلان
  • دایناسورها
طبقه‌بندی دایناسورها
براکیوسوروس[پ ۱۹] یک مثال از دایناسورهای سوسمارپا[پ ۲۰]
استروتیومیموس، یک دایناسورددپا[پ ۴۶] شترمرغ مانند.
دایناسورهای پرنده‌پای[پ ۵۵]مختلف و یک دایناسور ناجوردندان[پ ۵۶]. دور چپ:کامپتوزاروس[پ ۵۷]، چپ:ایگوانودون، مرکز زمینه:شانتونگوسور، مرکز پیش‌زمینه:دریوسوروس، راست: کاریتوسور، دور راست (کوچک):هترودونتوسور[پ ۵۸]، دور راست (بزرگ): تنونتوسور

سین تیا کشیشیان
۲۳ آذر ۹۳ ، ۱۶:۱۵

اتش فشان

سین تیااتش فشان زمانی  اتفاق می افتد که مواد اتش فشانی از داخل زمین به سطح ان راه پبدا می کنند و سنگ های اتش فشانی را به وجود می اورند. مواد خارج شده از دهانه ی اتش فشان ها به سه دسته ی جامد ، مایع، گاز تقسیم می شوند. اتش فشان ها از نظر فعالیت ممکن است فعال نیمه فعال و یا خاموش باشند. به اتش فشان هایی که در حال حاضر یا در سال های اخیر از دهانه ی ان مواد اتش فشانی خارج شده است اتش فشان فعال گفته می شود. در اتش فشان های نیمه فعال مانند تفتان ، فقط گاز از دهانه ی ان خارج می شود و به اتش فشان هایی که هیچ گونه فعالیتی ندارند اتش فشان های خاموش می گویند مانند سهند و سبلان. 

سین تیا کشیشیان